دستامو که مي گيري هر پنجره نو ميشه
شب يکدفعه تسليم عشق من و تو مي شه
دستامو که مي گيري ديواري نمي مونه
هرواژه غزل ميشه تو خلوت اين خونه
دستامو که مي گيري روشن ميشه فانوسم
با تو خود آزادي بي تو خود محبوسم
دستامو که مي گيري من شکل خودم مي شم
از واهمه مي افتم از دلهره کم مي شم
ويرون ميشه تنهايي دلواپسي مي کوچه
بارون گل زنبق مي باره تو اين کوچه
وقتي که تو نزديکي دلتنگي ازم دوره
وقتي که تو تاريکي مهتاب چه پر نوره
شب بي ترانه شد حواي بي حواس
آواز تازه باش دستاي تو کجاس
*****************************
در شبي غمگين تر از من قصه رفتن سرودي
تا كه چشمم را گشودم از كنارم رفته بودي
اي دريغا دل سپردن به عشق تو بيهوده بود
وعده و خنده هاي تو به نيرنگ آلوده بود
اي ز خاطر برده عشق آتشينم
رفتي اما من فراموشت نكردم
چلچراغ روشن بيگانه بودي
سوختم و بيهوده خاموشت نكردم
رفتي اما قلب من راضي نشد
بر تو و بر عشق خود نفرين كند
بي تو شايد بعد از اين افسانه ها
ترك عشق و اين غم ديرين كند
*****************************
*حالا که کار تو شده پر از نيرنگ و ريا*
*حالا که دل تو شده فرسنگ ها دور از خدا*
*به من نگو دوست دارم که باورم نميشه*
*نگو فقط تو رو دارم که باورم نميشه*
*تو با اين چرب زبوني هي به من دروغ مي گي*
*مي خواهي گولم بزني هي به من دروغ مي گي*
*تو بادل شکسته ام انقده جفا نکن*
*تو اگه دوستم نداري اينجوري بد تا نکن*