وبسایت خبری کوردنیوزر،خبرها و رویدادهای ایران و جهان و مناطق کردنشین را در معرض دید بازدید کنندگان وکاربران محترم قرارمیدهد.ولازم به ذکراست وبسایت کوردنیوزکاملامستقل و وابسته به هیچ یک از جناحهای سیاسی نمیباشد. باتشکر مدیر وبسایت :علیرضاحسینی سقز
شاری بانه
1 / 11 / 1391 ساعت 23:55 | بازدید : 5529 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

ئەی دایە گیان !
لە یادمە ، کە مناڵ بووم ،
ئەشقی تامی تفت و تاڵ بووم :
گڵم دەخوارد ،
قوڕم دەجوی ،
تۆش زللەیەکت لێ دەدام ،
هەمووت پێ تووڕ فڕێ دەدام .
ئەی دایە گیان !
ئێستا گەورەم و مناڵ نیم ،
ئەشقی تامی تفت و تاڵ نیم ،
کەچی ئەگەر ئەمجارەشیان
ڕێم بکەوێتەوە بێرکۆت
لێشم بدەی ،
لێشم حەرام کەی شیری خۆت ،
من بە تەشیەکەی مناڵی دەڕێسمەوە :
دار ، بەرد ، قوڕ ...
چیم بێتە ڕێ دەیلێسمەوە !

پەشێو

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


من و پنجێک گیا
1 / 11 / 1391 ساعت 23:55 | بازدید : 4713 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

من و پنجێک گیا

هەموو جارێ ،

کە بەهار دێ ،

بە دیار پنجێک گیای سەوزەوە

بە ئەسپایی هەڵدەتروشکێم.

سەرنج دەدەم

گەڵاکانی پاراوترن لە ساڵی پار .

دەحەپەسێم !

چما منیش پنجێک گیا نیم ؟

ئەدی بۆچی

ساڵەو ساڵ، بەهارەو بەهار ،

سەوزاییەکەم دادەمرکێ و

زێتر دەکشێم بەرەو کەنار ؟

عەبدوڵا پەشێو

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


شیعری کانی
1 / 11 / 1391 ساعت 23:55 | بازدید : 5033 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

شیعری "کانی"

نوسراوی عه لی شه ریعه تی ، وه رگیراوی ماموستا عه بدولا عه باسی

. . . . . . . .

"کانی"

ئه ی کانیه که  برو لیره  ماتل  مه به،

ده نا  ده رزی،

 ده بیه زه لکاوو  بوگه ن ده که یی،

وه ریکه وه،

راسته ده شته کان جی  بیله،

له شیوو ، دولو ، خر، سه ر به ره و ژیر به،

وه کو ماری خو هه لدیر به،

دا مه مینه،

سه ر به گاشه برده وه نی،

به رد بشکینه،شاخ بشکینه،

برو کانیاو...به ره و پیشو به ره  پیشو به ره و پیش به،

قامچی کیش به،نه فه س کیش به،

تاکو  ده بیه چه مو  لافاو،

من لیره تو راناگرم،

تونیایه تی له میژینم،

هه ر وا  لیره له م که ویره وشکو سویره،

ده هیلمه وه له ناو سینه م،

قومیکیش ناخومه وه  لیت،

تا که م  نه که یی،

لاواز  نه بی،

هه ست به که می و ماته م  نه که یی،

بی ناز نه بی،

نه که یی،

نه که یی ،نه بیه گوماوی  گه ند،

یان زه لکاوو  حه وزیکی  مه ند،

روو له  ده شتو  ده ران  بکه،

له  چولگه و دولان مه ترسه،

له دورایی ئاوه دانی و سه و زه لانی  قه ت  مه پرسه،
ئه ی کانیه که،

دیسان وه بیرت دینمه وه،

سه وزه لانی و ئاوه دانی  چاوه ریتن ،

بیان گه ری،

منیش لیره هه روا تینو ده مینمه وه ،

منیش لیره هه روا تینو ده مینمه وه...

....

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


گوڵم!
1 / 11 / 1391 ساعت 23:55 | بازدید : 5022 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

گوڵم!

گوڵم!
دڵم پـڕه‌ له‌ ده‌رد و کوڵ
ئه‌ڵێم بڕۆم له‌ شاره‌که‌ت
... ئه‌ڵێم به‌ جامێ ئاوی کانیاوی دێیه‌که‌م
عیلاجی که‌م کوڵی دڵی پـڕم، له‌ ده‌ردی ئینتیزاره‌که‌ت
وه‌ڕه‌ز بوو گیانی من له‌ شار و هاڕه‌ هاڕی ئه‌و
له‌ ڕۆژی چڵکن و نه‌خۆش و تاو و یاوی شه‌و
ئه‌ڵێم بـڕۆم له‌ شاره‌که‌ت
له‌ شاری چاو له ‌به‌ر چرای نیئۆن شه‌واره‌که‌ت
بـڕۆمه‌ دێ که‌ مانگه‌ شه‌و بزێته‌ ناو بزه‌م
چلۆن بژیم له‌ شاره‌که‌ت
که‌ پـڕ به‌ دڵ دژی گزه‌م؟!
له‌ شاره‌که‌ت، که‌ ڕه‌مزی ئاسن و مناره‌یه‌
مه‌لی ئه‌وین غه‌واره‌یه‌
ئه‌ڵێی له‌ ده‌وری ده‌ست و پێم
ئه‌وه‌ی که‌ تێل و تان و ڕایه‌ڵه‌، که‌له‌پچه‌یه
‌ئه‌وه‌ی که‌ په‌یکه‌ره‌ میسالی داوه‌ڵه‌
ئه‌وه‌ی که‌ داره‌ تێله‌، مه‌زهه‌ری قه‌ناره‌یه
‌له‌ شاره‌که‌ت که‌مه‌ندی دووکه‌ڵه
‌که‌ دێته‌ ده‌ر له‌ ماڵی ده‌وڵه‌مه‌ند
و‌ تیشکی بێ‌گوناهی خۆره‌تاو ئه‌خاته‌ به‌ند
له‌ هه‌ر شه‌قام و کووچه‌یه‌ک شه‌پۆڕی شینه‌
دێ به‌ره‌و دڵم
ده‌ستی گه‌رمی ئاشنا نییه‌ که‌ ئه‌یگوشم
ده‌ستی چێوی‌یه
‌له‌ شاره‌که‌ت زه‌لیله‌ شێر،
باوی ڕێوی‌یه‌
به‌ هه‌ر نیگایه‌ک و په‌تایه‌که
‌ئه‌ڵێم بـڕۆم له‌ شاره‌که‌ت
گوڵم، هه‌رێمی زۆنگ و زه‌ل
چلۆن ئه‌بێته‌ جاڕه ‌گوڵ
له‌ شاری تۆ، له‌ بانی عه‌رشه‌ قۆنده‌ره‌ی دڕاو
شاره‌که‌ت
ئاسکه‌ جوانه‌که‌م!
ته‌سکه‌ بۆ ئه‌وین، بۆ خه‌فه‌ت هه‌راو
کێ له‌ شاری تۆ، له‌ شاری قاتڵی هه‌ژار
گوێ ئه‌داته‌ ئایه‌تی په‌ڕاوی دڵ؟
منێ که‌ گۆچی تاوی گه‌رمی به‌رده‌واره‌که‌ی عه‌شیره‌تم
به‌ داره‌ ته‌رمی کووچه‌کانی شا‌ره‌که‌ت
ڕانه‌هاتووه‌ له‌شم
بناری پڕبه‌هاری دێ
ڕه‌نگی سوور و شین ئه‌دا
له‌ شیعر و عاتیفه‌ی گه‌شم
ئه‌ڵێم بڕۆم له‌ شاره‌که‌ت گوڵم

سوارە ئیلخانیزادە

...

گولم....پیشکه ش به . . ."گول"

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


فه رهاد پیربال
1 / 11 / 1391 ساعت 23:55 | بازدید : 5272 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
فه رهاد پیربال



فرهاد پیربال: شاعر، نویسنده و پژوهشگر کرد، در سال 1961 در شهر "هولیر" (اربیل) کردستان عراق متولد شد. کودکی و نوجوانی‌اش را درهمان شهر گذراند و بعدها به سلیمانیه رفت تا در دانشگاه آنجا زبان و ادبیات کردی تحصیل کند. پیربال به خاطر مبارزاتش با حکومت صدام ابتدا به ایران پناهنده شد و سپس زندگی در تبعید را در کشورهای سوریه، دانمارک، ایتالیا، آلمان و فرانسه سپری کرد. در دانشگاه سوربن فرانسه دکتری تاریخ و ادبیات معاصر کردی را گرفت.
او آثار بسیار ارزنده‌ای در شعر، داستان، رمان، نمایشنامه و پژوهش‌های ادبی و تاریخی مربوط به کردها خلق کرده است. مجموعه شعرهای exile (تبعید)، "سیاهی‌های درون سپید و سپیدی‌های درون سیاه" و "برای رودان پسرم" از جمله آثار شعری او هستند.
رمان‌های "سروان تحسین و چیزهای دیگر"، "سانتیا کودی کومپوستلا" و "یک مرد کلاه سیاه پالتو آبی"، و مجموعه‌ داستان‌هایی چون "سیب‌زمینی خورها" و نیز نمایشنامه‌های متعدد و بیست کتاب پژوهشی،‌ از جمله آثار قلمی وی‌ هستند.
پیربال به کار روزنامه‌نگاری و ترجمه نیز اشتغال داشته و گزیده‌ای از اشعار "رمبو"،‌ "بودلر" و شاعران معاصر فرانسوی را همراه با نمایشنامه‌هایی از "استریندبرگ" و "آرتور.ی. آداموف" و همچنین آثار نویسندگان سوررئالیست فرانسوی، به کردی ترجمه کرده است. او هم اکنون در هولیر زندگی می‌کند و در دانشگاه‌های سلیمانیه و زادگاهش سمت استادی دارد. سردبیری مجله "ویران" و مدیریت یک مرکز فرهنگی مستقل به نام "خانه شرف‌خان بطلیسی" نیز از مشاغل دیگر او برای بازسازی فرهنگ مردمان کرد است.
فرهاد پیربال در شعرش به روایتی نوستالژیک از معشوقی از دست رفته پرداخته و آن طور که در شعرهایش نمایان است، این معشوق نامزدش بوده که گویا بعد از مهاجرت پیربال دست به خودکشی به شیوه تلخ خودسوزی زده است.
زندگی وی در تبعید منجر به تالیف و خلق آثاری شده است که مشکلات و معضلات کردها و ستم‌هایی را که بر این قوم رفته، باز می‌تابانند. پیربال در آثارش دست به ابتکارات فرمی و زبانی خاص و غیرمتعارفی نیز زده و به امضای خاصی رسیده است که آثار او را منحصر به فرد جلوه می‌دهد.
پیربال در شاعری از شاعران معاصر ایرانی مانند فروغ فرخزاد و نیما یوشیج متاثر بوده و این مولفه در بعضی از آثار او به وضوح نمایان است./ مختار شکری پور

دکتر فرهاد پیربال شاعر کرد عراقی را اهالی ادبیات با دو کتاب ترجمه شده از او می شناسند. اولی کتاب اشعاری به نام «مانیفست یک نفره پناهنده شماره 33333» و دیگری داستان «مار و پله» که هر دو در وجه بی باکی های شاعر و نویسنده در تجربه فضاهای تازه و گذر از راه های نرفته دارای نقطه اشتراکند. برای پیربال که دلبسته نامتعارف ها است، همسنگران نوگرایی اش همواره در اقلیت اند و مردم بسیاری متکی به گذشته. اما او خودش را از میان گذشته های در آمیخته با سیاستی که از دل شعر و زندگی سرزمینش سر برون کرده، بیرون می کشد و در قاموس سرشار از نوگرایی اش می نویسد؛ «در جامعه ما جنگ و فحشا و تجهیزات جنگی، یک میلیون برابر بیش از نوآوری و خلاقیت ارزش دارد.» با این همه پیربال خود می داند که به قول تی اس الیوت امروز فرهنگ مردان سیاست را هم به خود جلب کرده است. اگرچه تنها به مثابه چیزی قدرتمند برای اعمال سیاست. اما پیربال از ابزار شدن شعرش می گریزد و جز برای یک حزب قلم نمی زند؛ حزب هنر و ادبیات، سردبیری مجلات مختلف در استکهلم، پاریس، کپنهاگ، اربیل و تحصیل در دانشگاه سوربن در رشته دکترای زبان و ادبیات فرانسه، تدریس در دانشگاه صلاح الدین اربیل،...و چاپ چیزی حدود 53 کتاب شعر، داستان و مقاله را می توان بخشی از کارنامه ادبی وی به شمار آورد.
مصاحبه با فرهاد پیربال در سفر اخیرش به ایران
فکر می کنم شما تا حدودی با شعر معاصر ایران آشنایی دارید. به نظر شما شعر امروز ایران در حال حاضر در چه جایگاهی قرار دارد؟
من نمی توانم بگویم شعر معاصر ایران را می شناسم. البته من بخت این را دارم که فارسی بخوانم. اما این کافی نیست برای اینکه من همه کتاب های متعلق به شعر معاصر ایران را خوانده باشم. ولی می توانم بگویم که نسل فروغ فرخزاد برای من به عنوان یک خواننده که نه فقط شعر فارسی که شعر همه جهان را می خواند نسل بسیار مهمی است. نسل فروغ یک نسل نوپرداز و عصیانگر در همه زمینه های تکنیک، بینش و خلاقیت شعری بود. حتی نسبت به نسل قبلی خودشان یعنی نسل نیما. نسل نیما که شهریار هم جزء آنهاست، همواره در میان سبک کلاسیک و مدرنسیم در رفت و آمد بودند. البته همه ما می دانیم که نیما یوشیج چه کار بزرگی در عرصه شعر فارسی انجام داد. اما من فکر می کنم فروغ، یدالله رویایی، سپهری و شاعران هم نسل آنها، رادیکال تر بودند و جسارت بیشتری برای ویران کردن شکل ها و فرم های گذشته داشتند. در واقع می شود گفت شعر فارسی قرن معاصر وامدار تکنیک هایی است که فروغ وارد عرصه شعر کرد. تکنیک هایی که حتی در کارهای نیما نبود.
-اما پرسش من بیشتر به وضعیت امروز و نسل جدید شاعران ایرانی برمی گشت. چرا که عده یی معتقدند شعر امروز ایران در وضعیت رکود به سر می برد.
در واقع من همه اینها را گفتم فقط برای اینکه از پاسخ به این سوال فرار کنم. من می دانم که در شعر امروز ایران کسی به نام حافظ موسوی هست، شمس لنگرودی هست و خیلی های دیگر. اما با همه اینها نمی توانم بگویم که شعر امروز ایران را می شناسم.
-آیا همین عدم شناخت نشانه رکود نیست؟ شما هنوز به نسل فروغ به عنوان مهم ترین نسل اشاره می کنید. آیا این بدان معنا نیست که شعر امروز قادر نبوده لذتی تا آن اندازه بزرگ به ما ببخشد؟
بله در یک مقایسه کلی میان شعر امروز و نسلی که از آن سخن گفتیم، من هم دلم می خواهد همین را بگویم. چون می دانم آن تکنیک ها و فرم های تازه، بسیار عظیم تر و مهم تر از آن چیزی بودند که من تا به حال خوانده ام. مساله آوردن فرم ها و شکل های تازه تنها یک مساله تکنیکی نیست. وقتی که هنرمند یک تکنیک تازه می آورد، در واقع یک بینش و محتوای تازه هم در این تکنیک می گنجد.
-شعر کردستان ایران از نظر تکنیک و فرم در چه سطحی قرار دارد ؟
من فکر می کنم وضعیتش از لحاظ تکنیک و فرم بد نیست. الان یک نسل جوان در شهرهای کردستان ایران است که مثل شاعران همزبان خودشان در کردستان عراق، کوشش می کنند قالب های سنتی و کهنه را ویران کنند و فرم های تازه و تا حدی هم بینش تازه یی پدید بیاورند. شعرهایی که با نسل قبل مثل هیمن و هژار و.. تفاوت دارد.
-این برخورد ویرانگرانه با قالب ها و فرم های گذشته را در شعر امروز کردستان عراق خصوصاً در آثار شما به راحتی می شود لمس کرد. اما من فکر می کنم شعر امروز کردستان عراق بیشتر نیاز به یک مفهوم و بینش تازه دارد. در یک دوره یی این شعر فریاد جمعی مردمی بود که تنها می خواستند بودنشان را اثبات کنند. اما به نظر می رسد که شعر امروز باید از اثبات هستی آن قوم دست بردارد و شکل و شمایل هویت شناختی به خود بگیرد؟
درست است. تا قبل از سال 1991 همواره تلاش بود ما یک ادبیات ملی و به مفهوم دیگر ناسیونالیستی داشته باشیم. اما بعد از قیام کردها، برای نسل جدید دیگر مساله ناسیونالیسم آنقدر مهم نیست. چون این نسل می داند که مسائل و مشکلات سیاسی باید به دست سیاستمداران حل بشود. ادبیات امروز کمتر مسائل ناسیونالیستی را مطرح می کند. در واقع ادبیات و هنر باید سیاست و حزب خودش را داشته باشد. ما یک حزب داریم به نام حزب هنر. همین بینش فردگرا و خلاق که خاص هنرمند و نویسنده است، به نظر من یک جور حزب است.
-با این حساب به شعر سیاسی معتقد نیستید؟
معتقدم، اما وظیفه من نیست. من می توانم مثلاً برای درست کردن یک فضای دموکرات در مملکت خودم همکاری کنم. یا حتی می توانم با رئیس جمهور ایران هم در این زمینه همکار و در خدمت شان باشم. وقتی یک خواهش و نیاز برای خوشبختی انسان وجود داشته باشد، در هر جا و با هر کس که بتوانم و کاری از عهده ام بر بیاید انجام می دهم. اما نه در زمینه ادبیات. این نوع زندگی یک چیز است و ادبیات یک چیز دیگر. من هرگز قبول نمی کنم که رئیس جمهور عراق یا ایران یا امریکا و هر جای دیگر به من بگوید شما باید اینطور کار کنی و اینطور بنویسی. از طرفی هم به خودم حق نمی دهم که آنها را امر و نهی کنم. من برای کار آنها احترام می گذارم و آنها هم باید برای کار من احترام بگذارند. چون من به عنوان یک نویسنده خودم را مهم تر و بالاتر از هر سیاستمداری حتی جلال طالبانی یا مسعود بارزانی می بینم. آنها اگر در حوزه اقتصاد، سیاست، جامعه و... کار می کنند، من هم در عرصه یی کار می کنم به نام ادبیات و هنر که بدون نویسنده اصلاً معنی ندارد. من همه این چیزها را به شکل آزاد آنجا گفته ام و آنها هم قبول دارند. چون می دانند که مسوول سیاست هستند و من هم مسوول کلمه هستم. آنها رئیس حکومت هستند و من هم رئیس ادبیات و هنر.
-اما چرا با همه غنایی که در شعر و ادبیات کردی سراغ داریم، مردم کرد در جهان بیشتر به واسطه سیاست و مسائل سیاسی شناخته می شوند تا هنر و ادبیات؟
این سوال قشنگی است. متاسفانه همه دنیا ما را فقط از طریق سیاست و مصیبت می شناسند. من از این خیلی متاسفم. چون ما فقط تراژدی نداریم. ما زیبایی هم داریم. فقط تاریخ گذشته را نداریم. امروز را هم داریم. فردا را هم داریم. ما هنر و ادبیاتی داریم که مجزا و متفاوت از ادبیات عرب است. هنرهایی داریم که می توانیم به آنها افتخار کنیم. ما ملت کوچکی نیستیم که فقط مصیبتی مثل حلبچه داشته باشیم. من فکر می کنم ادبیات و هنر ما آنقدر هست که بتوانیم در عرصه جهانی بگوییم ما هم هستیم.
-آیا جز شرایط سیاسی حاکم در دوره های مختلف کردستان، نمی شود کم کاری اهل ادبیات و هنر را در این زمینه موثر دانست؟
بله. این مساله هست. اما دست ما نبوده. شما می دانید که ما اصلاً به درازای تاریخ یک دولت نداشته ایم. الان هم نداریم. 18-17 سال است که مثلاً یک وزارت فرهنگ دارد کار می کند. ما نتوانسته ایم کارها و ادبیات مان را ترجمه کنیم یا مثلاً موسیقی مان را به دنیا بشناسانیم. درست است خطای ماست، اما دست ما نبوده است. مثلاً رژیم صدام اصلاً به ما امکان این را نداده بود که در دانشکده هنرهای زیبا درس بخوانیم. همه دانشجوهای آنجا باید عرب می بودند. این ظلم سیاسی علیه کردها باعث شد ما نتوانیم ادبیات و هنر خودمان را به دنیا عرضه کنیم.
-و چگونه است که از همه گونه های ادبیات و هنر، شعر کردی نقش بزرگ تری برعهده می گیرد؟
من فکر می کنم ما جز شعر در نسل جدید نقاش های خوبی هم داریم. یا در زمینه رمان افرادی مثل بختیارعلی که از هم نسلان من است یا شیرزاد حسن که یکی از رمان هایش هم به فارسی ترجمه شده است. در زمینه موسیقی هم همین طور است. اما در برخی موارد مثل مجسمه سازی می شود گفت آنقدر ها پیشرفت نداشته ایم.
-برخی شعر کردی را در گونه شعر مقاومت جای می دهند. آیا به نظر شما می شود چنین دسته بندی را در زمینه شعر پذیرفت، آیا شعر می تواند عرصه مقاومت برای شاعر باشد؟
من فکر می کنم اصلاً شعری وجود ندارد که بشود اسم آن را شعر مقاومت، شعر زنانه، اجتماعی و... نامید. ما دو نوع شعر داریم. شعر خوب و اصیل و شعر بد. من وقتی شعر فروغ را می خوانم، فکر می کنم او تعبیری از همه انسانیت و سرنوشت همه آنها در شعرش دارد. با اینکه در یک سرزمین مشخص زندگی کرده است. آنهایی که چنین نام هایی را برای شعر قرار می دهند، در واقع می خواهند از شعر استفاده سیاسی یا حزبی داشته باشند و شعر در خدمت مصلحت آنها باشد. من اگر بخواهم از ملیت خودم دفاع کنم، می روم پیشمرگه می شوم. می روم یک سلاح برمی دارم و با دشمن مبارزه می کنم. ولی در یک شعر، این بینش خاص فرهاد است که می ماند. وقتی شعر می شود شعر مقاومت، فرهاد پیربال از بین می رود. و همه آن شعرهایی که ما آنها را شعر مقاومت می خوانیم در واقع اشعاری هستند که شاعر برای خودش نوشته است. مثلاً شعر« برای آزادی» از نظر من یک شعر زیباست نه شعر مقاومت.
-یعنی تنها رسالت شعر بیان بینش شاعر است؟
بله. بینش شاعر خودش رسالت بزرگی است. شاعر یک هنرمند است و نیاز به رسالت ایدئولوژیک یا مذهبی و سیاسی و... ندارد. چون بینش هنرمند از طریق فرم و تکنیک رسالت تازه یی به وجود می آورد.
-شما قبلاً گفته بودید وقتی می نویسم به این فکر نمی کنم که پیش از من چه چیزی نوشته اند. شاید این سوال در ذهن نسل جدید نویسندگان جوان پیش بیاید که آیا مطالعه آثار گذشتگان ضروری است؟
من این را گفته ام و هنوز هم به آن معتقدم. اما من به درازای سال هایی که پشت سر گذاشته ام، با آثار گذشتگان آشنایی دارم. یعنی نسبت به آنچه قبل از من نوشته اند، ناآگاه نیستم. مثلاً می دانم که تطور تاریخ شعر عربی از کی آغاز شده است، کی دارای یک مانیفست شده و تا حدودی هم نسبت به شعر ترکی، فارسی و فرانسوی آگاهی دارم. بعد از این آگاهی است که من چنین عقیده یی را بیان می کنم. ما اول باید همه این گنجینه شعر و هنر را بشناسیم و تجزیه و تحلیل کنیم و بعد آن چیزی را که حرف و بیان ماست، به شیوه متفاوت ارائه بدهیم. این طور نیست که من یک نویسنده یا شاعر از مادر متولد شوم. من قبل از اینکه این حرف را بزنم ، می دانستم شاعران و نویسنده های قبل از من چه کار کرده اند. اما مقصود من این است که ما نباید در آن فرم ها، تکنیک ها و قالب های کهنه اسیر شویم و دست و پای خودمان را ببندیم.
-اما نسل جدید امروز بیش از همیشه با تقلید و تکرار گذشته یا حتی امروز خودش روبه روست. انگار نمی تواند بین آثاری که می خواند و بیان و شیوه و تفکر خودش مرزی بکشد.
آنها آزادند که بنویسند. من هم یک روز مثل آنها بودم و فکر می کنم آنها فقط می خواهند احساسات خودشان را بیان کنند. خیلی غلط است اگر به آنها بگوییم اینها شعر نیست. الان ما آدم هایی داریم که کارشان کشتن آدم های دیگر است. آدم های دیگری هستند که در ورطه آلودگی های اخلاقی می افتند. خوب در مقابل این آدم ها می شود گفت این شاعران کار غلطی نمی کنند. من فکر می کنم بهتر است دست از آنها بکشیم تا بنویسند و منتشر کنند. حتی اگر خوب نباشد. همه این فکرها که ممکن است خیلی عالی نباشند یا حتی گاه بد باشند، زمینه را آماده می کنند تا یک چیز قشنگ متولد شود.
-اما برخی معتقدند ارائه این کارها سطح سلیقه و ذائقه مخاطب را پایین می آورد و نگران سطح عمومی شعر در جامعه هستند.
من این طور فکر نمی کنم. این مساله درست مثل مساله انتخاب در زندگی واقعی است. مثلاً انسان در هر سنی به بینش کامل تری نسبت به انتخاب همسر می رسد. ادبیات هم مثل زندگی است. ما در ابتدا هر چیزی را که به دستمان می رسد، می خوانیم. اما مرحله به مرحله به جایی می رسیم که می توانیم بین کار خوب و بد انتخاب کنیم. برای همین من فکر می کنم شعرها و قصه های بد هم وجود دارند همان طور که انسان های بد وجود دارند و نباید به آنها اعتنا کرد.
-و پاسخ خود شما برای این سوال؟
به طور کلی، اجتماع مردم خاورمیانه نسبت به فرد اجتماع ظالمی است. ما برای یک عشیره حتی اگر خیلی وحشی هم باشد بیشتر احترام می گذاریم تا برای هنرمند. احترام ما به جماعت و عشیره و چیزهای عمومی و کلی است تا یک فرد خلاق.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ئه گه رخه ونت دی....فه رهاد پیر بال
1 / 11 / 1391 ساعت 23:55 | بازدید : 2612 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

فه رهاد پیربال

*****

ئه گه ر خه ونت دی

له یادی جه ژنی نه وروز

یان له یادی شکو مه ندی

یازده ی ئازار

یادیان ده که یته وه

****

ئه گه ر خه ونت دیت

له گه ل خه لک

یادی جه ژنی نه وروز

یان یادی شکو مه ندی یازده ی ئا زار

ده که یته وه

ته مه نا بکه بو سبه ینی

ما ریک پیته وه بدات و بمری !

*****

ئه گه ر خه ونت دی

له ناو حه شاماتیکی جه ما وه ریدا

ریپیوانیک بو یادی هه له بجه و ئه نفال ساز ده که ن

ته مه نا بکه عه ینه ن ئه و وه زیرانه ی به درو

په رده له سه ر په یکه ری شه هید هه لده ده نه وه

به رد باران بکرین

*****

ئه گه ر خه ونت دی

له ناو خه لک

به دیار پرسه ی قاره مانیکی میلله ته که ته وه راوه ستاوی و

چه پله ی بو لیده دی

مانای وایه تو هه تا هه تایه

سه ری خوت له نا و میژوودا بزر کردووه

موکافاتی خه لک

له ناو ری پیوان و موناسه به ریکخراوه ییه کاندا

هیچ نیه جگه له تر لیدانیکی بی مانا زیاتر

به سه ر شکو مه ندیه بی سووده کانی رابردوودا

به سه ر رابردوودا مه گری

سه رکه وتنه کانی رابردووت مه لاوینه وه

گوو به راپه رین و هه موو شورشه کانی رابردووی کورد

گوو به میژوو

میژوویه کی نوی درووست بکه

شورشیکی نوی درووست بکه.

« فه رهاد پیربال»

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


کاری باید کرد ..... سید علی صالحی
1 / 11 / 1391 ساعت 7:27 | بازدید : 2454 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

کاری باید کرد دیر می شود

     کاری باید کرد

برف   راه  را پوشانده است

 باد     مثل همیشه نیست

      تا هوا روشن است

باید از این ظلمت بیهوده بگذریم

       دارد دیر می شود

       من خواب دیده ام

              تعلل

سرآغاز تاریکی مطلق است....

                                       سیدعلی صالحی

 

|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


زندگی نامه ی محمد قاضی
1 / 11 / 1391 ساعت 7:27 | بازدید : 5354 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

زندگی نامه ی محمد قاضی ، پدر ترجمه ی ایران

محمد قاضی (۱۲۹۲-۱۳۷۶) مترجم برجستهٔ کرد ایرانی، و مترجم آثاری چون دن کیشوت و زوربای یونانی به زبان فارسی است.

زندگینامه

محمد قاضی فرزند میرزا عبدالخالق قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر مهاباد به دنیا آمد. ایشان در کتاب سرگذشت خود به نام می‌نویسد: پدر من ابتدا یک فررند به نام محمد داشت که فوت کرد سپس یک دختر داشت آن هم فوت کرد ولی به دلیل اینکه پدرم به نام محمد علاقه داشت من را محمدثانی نامید. میرزا عبدالخالق، امام جمعه مهاباد بود. محمد قاضی آموختن زبان فرانسه را در مهاباد نزد شخصی به‌نام آقای گیواز کردان عراق آغاز کرد. قاضی در سال ۱۳۰۸ با کمک عموی خود میرزا جواد قاضی که از آلمان حقوق گرفته بود و در وزارت دادگستری کار می‌کرد، به تهران آمد و در سال ۱۳۱۵ از دارالفنون در رشته ادبی دیپلم گرفت. در سال ۱۳۱۸ دورهٔ دانشکده حقوق دانشگاه تهران را در رشتهٔ قضایی به پایان برد. او در طول این دوران همیشه جزو بهترین شاگردان زبان فرانسه بود. از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۰ دورهٔ خدمت نظام را با درجهٔ ستوان دومی در دادرسی ارتش گذراند.

محمد قاضی در مهرماه ۱۳۲۰ به استخدام وزارت دارایی درآمد. در سال ۱۳۵۵ از خدمت دولتی

از ابتدای دههٔ ۱۳۲۰ با ترجمهٔ اثری کوچک از ویکتور هوگو به نام کلود ولگرد، نخستین قدم را در راه ترجمه برداشت و پس از آن ۱۰ سال ترجمه را کنار گذاشت. در سال ۱۳۲۹ پس از صرف یک سال‌و نیم وقت برای ترجمهٔ جزیره پنگوئن‌ها اثر آناتول فرانس، به‌زحمت توانست ناشری برای این کتاب پیدا کند، اما سه سال بعد که این اثر انتشار یافت، به دلیل شیوایی و روانی و موضوع متفاوت کتاب، آناتول فرانس از ردیف نویسندگان بی‌بازار که کتابشان را در انبار کتاب‌فروشان در ایران خاک می‌خورد به درآمد. در این باره نجف دریابندری در روزنامه اطلاعات مطلبی با عنوان «مترجمی که آناتول فرانس را نجات داد» نوشت. در سال ۱۳۳۳ کتاب شازده کوچولو نوشتهٔ سنت اگزوپری را ترجمه کرد که بارها تجدید چاپ شد. محمد قاضی با ترجمهٔ دورهٔ کامل دن کیشوت اثر سروانتس در سال‌های ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ جایزهٔ بهترین ترجمهٔ سال را از دانشگاه تهران دریافت کرد.

محمد قاضی پس از بازنشستگی به فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداخت که حاصل این دوره ترجمهٔ کتاب‌های باخانمان از هکتور مالو، از و زوربای یونانی از نیکوس کازانتزاکیس است.

محمد قاضی در ۱۳۵۴ به بیماری سرطان حنجره دچار شد و هنگامی که برای معالجه به آلمان رفت، بیماری تارهای صوتی و نای او را گرفته بود و پس از جراحی، به‌علت از دست دادن تارهای صوتی، دیگر نمی‌توانست سخن بگوید و از دستگاهی استفاده می‌کرد که صدایی ویژه تولید می‌کرد. با این حال کار ترجمه را ادامه داد، و ترجمه‌های جدیدی از او تا آخرین سال حیاتش انتشار می‌یافت. وی ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت و نتیجه تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمه ادبی و آثار خود او به زبان فارسی است. از آثار مهم ترجمه‌شده توسط او می‌توان به دن کیشوت اثر سروانتس، نان و شراب اثر اینیاتسیو سیلونه، آزادی یا مرگ، و نام برد. وی بیشتر از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه می‌کرد. او در مقدمه کتاب زوربای یونانی، خود را "زوربای ایرانی" نامیده‌است.

محمد قاضی در سحرگاه چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۷۶ در ۸۴ سالگی در تهران درگذشت. همسر وی، «ایران» پیش از او درگذشته بود. محمد قاضی در شهر زادگاه خود مهاباد به خاک سپرده شد.

در فروردین ۱۳۸۶ خورشیدی در کوی از تندیس محمد قاضی به بلندی چهار متر پرده‌برداری شد.

آثار

ترجمه ها

از آثار مهم ترجمه‌شده توسط محمد قاضی می‌توان از این کتب نام برد:

تالیف ها

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زندگی نامه ی ابراهیم یونسی
1 / 11 / 1391 ساعت 7:27 | بازدید : 5115 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

 

زندگینامه دکتر ابراهیم یونسی

دكتر ابراهيم يونسي،داستان‌نويس و مترجم پيشكسوت ، در سال 1305 خورشيدي در شهر بانه به دنيا آمد. در سال 1333 به اتهام فعاليت هاي سياسي دستگير و تا سال 1341 در زندان به سربرد. پس از آزادي به تحصيل پرداخت و در رشته ي اقتصاد از دانشگاه سوربن فرانسه موفق به اخذ دكترا (در سال 1356)شد.

 وي ترجمه و كار داستان‌نويسي را از همان روز‌هايي كه در زندان بود، آغاز كرد. پس از آزاد‌ي‌اش در سال 1341 «هنر داستان‌نويسي» را كه در اين ايام تاليف كرده بود، منتشر كرد.

  گروه : علوم انساني

 رشته : اقتصاد

 گرايش : نويسندگي و ترجمه

  والدين و انساب :

  ابراهيم يونسي از خانواده خود چنين مي گويد: " دو ساله بودم كه مادرم را از دست دادم. مادر بزرگ ،بزرگم كرد.با پدر بزرگ.اين زوج مردمي بسيار قانع و زحمتكش بودند و البته مستمند.پدر بزرگ در هر حرفه اي مجرب بود از درودگري ،فعلگي ،خياطي .... مردي بود در عين حال بسيار شوخ و زنده دل و مجلس آرا.

  مادر دختر رعيت بود و پدر خان زاده-از خوانين محلي- سليمان خان ،نوه يونس خان ،حاكم بانه.خانه اش -خانه پدر- بسيار آشفته بودپنج خواهر داشت و سه زن بابا ،سه برادر ،يك بردادر زاده و كلي نوكر... هر يك براي خود حكومتي بود و هر يك براي خود تصوري از خود و خانواده بزرگش داشت.خانواده پدرم همه پشت رو اطلسي بودند بجز من و دو تا از عموهايم -ما يك رو اطلس و يك رو كرباس بوديم. من در پانزده سالگي جز به تصادف به خانه پدرم نرفته بودم و هر بار كه رفتم تحقير شدم- مادربزرگم نمي گذاشت بروم."

 خاطرات کودکي :

  من در سال 1305 شمسي, در شهر بانه ـ قصبة آن روزـ متولد شده‌ام, كه بر نوار مرزي است. اما اين تاريخ ظاهراً درست نيست! شناسنامه دير به كردستان آمد, مثل همه‌چيز. سال 1310 يا 1311 بود كه شناسنامه براي من گرفتند. يادم هست بر سر سن من بين پدرم و مادربزرگم اختلاف بود. مادربزرگ مي‌گفت سنّش را زياد نوشتي و پدرم مي‌گفت درست نوشت.

 

 مادربزرگ از نظام اجباري مي‌ترسيد و مي‌خواست تا مي‌تواند جريان رفتنم را به سربازي به تعويق بيندازد, بنابراين سعي مي‌كرد مرا كوچكتر جلوه دهد. خودم با توجه به وقايعي كه به ياد دارم, خيال مي‌كنم دو سه سالي بزرگتر از اين سنّي باشم كه در شناسنامه آمده است.

 تحصيلات رسمي و حرفه اي :

  ابراهيم يونسي درسال 1317 «دبستان دولتي پهلوي بانه» را به پايان برد و تصديق كلاس ششم ابتدايي را گرفت."بانه مدرسة متوسطه نداشت, بنابراين پدرم مرا به سقز فرستاد. شهر سقز شصت كيلومتري با بانه فاصله دارد. "وي سيكل اول (سه سال اول) دبيرستان را در سقز خواند. در سال 1320 سيكل اول متوسطه را به پايان رسانيد."سال 1320 سالي بود كه طي آن كشور از سوي قواي متفقين اشغال شد. با اشغال كشور, منطقه آشفته و عشايري شد. ديگر مدرسه‌اي نبود و من تا سال 1322 بيكار بودم. در اين سال, ارتش طي بخشنامه‌اي از خانواده‌هاي عشايري دعوت كرد كه چنانچه فرزند يا فرزندان واجد شرايطي دارند, آنها را به مدارس نظام (دبيرستان نظام و دانشكدة افسري) بفرستند. من واجد شرايط بودم. بنابراين در سال 1322 به تهران آمدم و در دبيرستان نظام ثبت‌نام كردم."

  ابراهيم جوان در سال 1324 ديپلم اش را گرفت و وارد دانشكدة افسري شد. در سال 1327 با درجة ستوان دومي رستة سوار دو از دانشكدة افسري فارغ‌التحصيل گرديد, و مأمور خدمت در لشكر چهار رضائيه شد. ابراهيم يونسي پس از چنين سال تحمل سختي با واسطه دوستش جناب آقاي دكتر روح الله عباسي در مدرسه عالي اقتصاد اسم نويسي كرد و از همان مدرسه ليسانس اقتصاد را اخذ كرد و دكتراي همين رشته را هم در سال 1356 از دانشگاه سوربن فرانسه دريافت كرد.

 هم دوره اي ها و همکاران :

 عبدالقادر بهرامي و مرحوم احمد توكلي از هم دوره ايهاي ابراهيم يونسي در زمان تحصيل در سقز بودند. ابراهيم يونسي با خيلي‌ها دوستي نزديك داشته است، اما از "سياوش كسرايي"، "محمدرضا شفيعي كدكني"، "هوشنگ ابتهاج"، "احمد محمود" و "محمود دولت‌آبادي" به نيكي ياد مي‌كند و معتقد است:‌ "ابراهيم گلستان" خيلي وقت است كه كار نكرده، او به همراه "رسول پرويزي" از شيرازي‌هايي بودند كه خيلي هم خوب كار مي‌كردند، اما از وقتي كه در كار فيلم افتاد، ديگر خيلي كار نكرد.

 همسر و فرزندان :

 ابراهيم يونسي در اواخر سال 1328 ازدواج كرد .ثمره اين ازدواج سه دختر و يك پسر است.

وقايع ميانسالی:

 ابراهيم يونسي از اعضاي گروهي بود كه در سال 1333 بعد از دولت دكتر مصدق به عنوان افسر نظامي دستگير و پس از كش و قوس‌هاي فراوان، هشت سال از عمرش را در زندان رژيم پهلوي سپري كرد. از گروه هم‌رديف‌هايش، سرهنگ مبشري و سرهنگ سيامك اعدام شدند، اما او كه در خدمت سربازي يك پايش معلول ‌شده بود، با تخفيف، به حبس ابد محكوم و پس از هشت سال با يك درجه تخفيف آزاد شد.

  ايشان از آن دوران چنين مي گويد: "در سال 1329 در اثر سانحه‌اي در حين خدمت پاي چپم را از دست دادم. براي معالجه به تهران آمدم و در بيمارستان شمارة يك ارتش (بيمارستان يوسف‌آباد) بستري شدم. پس از چندي به ادارة ذخاير ارتش منتقل شدم. تا سال 1333 در ذخاير ارتش بودم. در اين سال بود كه پس از كودتاي 28 مرداد 1333 سازمان نظامي وابسته به حزب تودة ايران كشف شد و عدة زيادي از افسران بازداشت شدند. من هم جزو بازداشت‌شدگان بودم. بنابراين ما را به سرعت در گروه‌هاي دوازده‌نفري به «دادگاه‌هاي فوق‌العادة نظامیسپردند. من جزء گروه دوم, در بيست‌ودوم مهر 1333 محاكمه شدم. در دادگاه بدوي به اتفاق آرا هر دوازده‌نفر محكوم به اعدام شديم. پيش از ما گروه اول همه محكوم به اعدام شده بودند. در آخرين لحظات ـ هنگام اجراي حكم ـ به من ابلاغ شد كه به علت نقص عضو خدمتي از يك درجه تخفيف (يا عفو ملوكانه)برخوردار شده‌ام"

 مشاغل و سمتهاي مورد تصدي :

 دكتر ابراهيم يونسي در سال 1340 يا 1341 از زندان آزاد شد.وي چهارسالي بيكار بود.يونسي به همراه "محمد قاضي" و "م. ا. به‌آذين" در بخش ترجمه شركت كامساكس (شركتي دانماركي كه راه‌آهن ايران را ساخت)، همكار بودند. طبق آن‌چه مي‌گويد، در همان ايامي كه در زندان به سر مي‌برد، از "سياوش كسرايي" كه برادرش جزو زنداني‌شده‌ها بود و او مرتب به ملاقاتش مي‌رفت، درباره ترجمه «آرزو‌هاي بزرگ» چارلز ديكنز مي‌پرسد و او به يونسي پيشنهاد مي‌كند كه جا دارد اين اثر را ترجمه كند؛ پس ترجمه مي‌كند و كتاب، زير نظر "سيروس پرهام" منتشر و در سال 1336 در دانشگاه تهران برنده جايزه مي‌شود. او سپس در مركز تازه تأسيس آمار استخدام گرديد.در آنجا هم كار ترجمه مي كرد."هر رئيس جديدي كه مي آمد وقتي رشته تحصيلي مرا جويا مي شد تعجب مي كرد و شايد قدري هم ناراحت مي شد ،چون رئيس دارالترجمه بودم ،آن وقت بنده مجبور بودم قدري بند بازي كنم تا رئيس جديد بنده را به عنوان رئيس دارالترجمه به رسميت بشناسد و فكر نكند كه از جايي تحميل شده ام."

 وي پس از انقلاب، مدت كوتاهي نيز استاندار كردستان بود.

 همفکران فرد :

  دكتر يونسي ،چنين اذعان مي كند كه ما در حال حاضر توانايي خلق رمان را داريم. رمان در سال‌هاي 1920 توسط "محمدعلي جمالزاده" و "بزرگ علوي" به ايران آمد، اما ريشه كرد و از نمونه‌هايش به "احمد محمود"، "محود دولت‌آبادي" و "رضا براهني" مي‌توان اشاره كرد. اين داستان‌هاي نو هم كه چيزي به آدم نمي‌دهند و اگر دليلش را بپرسي، سريع خود را به «اوليس» جيمز جويس و «سوسك» يا «مسخ» فرانتس كافكا نسبت مي‌دهند و اصلا فكر نمي‌كنند چيزي كه مي‌نويسند در زندگي روزمره مردم هست يا نيست.

 آرا و گرايشهاي خاص :

 يونسي درباره نوشتن عقيده دارد، نويسنده بايد به زبان خاص افراد توجه كند و آن را به‌نوعي در اثر وارد كند كه خواننده زبان شخصيت را به‌خوبي درك كند. مثلا زبان روايت يك پزشك با هنرمند تفاوت دارد. او كه خود داستان‌نويسي را در زندان و از طريق مكاتبه با مدرسه آموزش رمان‌نويسي انگلستان تجربه كرده است، درباره پرورش نويسنده در كلاس‌هاي داستان‌نويسي عقيده دارد: حضور در اين كلاس‌ها خيلي تاثير ندارد. مثلا "جمال ميرصادقي" يا "رضا براهني" تجربه برگزاري كلاس را دارند كه خودشان نويسنده‌اند، اما داستان بايد طوري نوشته شود كه خواننده فكر كند زندگي خودش را دارد مي‌خواند. قاعدتاً آثار امروزي كه نوشته مي‌شوند، بايد اين خصوصيت را داشته باشند؛ چون نويسنده براي مخاطب مي‌نويسد تا دلش را خالي كند و فكرش را بگويد. ابراهيم يونسي عقيده دارد كه در ترجمه هم بايد كتاب را خواند و خود را جاي نويسنده گذاشت. مترجم معاني را بايد كاملا منتقل كند؛ البته اين كامل بودن به حد معلوماتش بستگي دارد. وقتي دايره واژگانت وسيع نباشد و كلمه را درست سر جايش نگذاري، معنا را اشتباه منتقل مي‌كني. وي در اين‌باره گفت: يادم مي‌آيد كتابي را به اسم «شرلي» كه 700 صفحه بود، از شارلوت برونته ترجمه كردم، اما ديدم كتاب ضد كارگري شد و قرار بود علمي‌ها آن‌را چاپ كنند، اما چون به مصالح ملي ضرر مي‌رساند، آن را پاره كردم و چاپ نشد.معتقدم كه مترجم، بايد كتابي را ترجمه كند كه براي جامعه مفيد باشد و به درد جامعه بخورد.

  جوائز و نشانها :

 از اين نويسنده پيشكسوت در سال 1382 به همراه "محمود دولت‌آبادي" در جشنواره داستان‌نويسي عذرا تقدير شد. همچنين انجمن ‌آثار و مفاخر فرهنگي نيز در همين سال در مراسمي از تلاش‌هاي وي تقدير كرد.

 چگونگي عرضه آثار :

 ابراهيم يونسي هم در تاريخ ادبيات ، هم اثر سياسي ،هم تاريخ جنگ و هم رمان ترجمه و تاليفاتي دارد.

 آثار:

  1-آرزو‌هاي بزرگ ويژگي اثر : ترجمه، نوشته چارلز ديكنز (چاپ اول 1337،انتشارات نيل چاپ ششم نشر نو ،چاپ هفتم)

 2- آسياب كنار فلوس ويژگي اثر: ترجمه،نوشته جورج اليوت،چاپ اول 1368 نشر نگاه

 3. آشيان عقاب ويژگي اثر : ترجمه،نوشته كنستانس هون،چاپ اول 1369 نشر نگاه

 4. آغا،شيخ،دولت ويژگي اثر : ترجمه،نوشته مارتين وان بروئن سن،نشر پانيذ 1379

 5 آمريكا و جنبشهاي ملي ويژگي اثر : ترجمه ،نوشته بلانچ ويسن كوك ،چاپ اول 1365 نشر نگارش

 6. اسپارتاكوس ويژگي اثر : ترجمه،نوشته هوارد فاست (چاپ اول 1337،انتشارات اميركبير ،چاپ هشتم نگاه،چاپ نهم اميركبير 1380)

 7. اگر بيل استريت زبان داشت ويژگي اثر : ترجمه

 8.  امريكاي ديگر(فقر در ايالت متحد)ويژگي اثر : ترجمه ،نوشته مايكل هنرينگتن،چاپ اول 1353 چاپ دوم 1356،انتشارات خوارزمي

   9. بازگشت بومي ويژگي اثر : ترجمه،نوشته تامس هاردي،چاپ اول 1369 نش نو

 10. به دور از مردم شوريده ويژگي اثر: ترجمه،نوشته تامس هاردي ،چاپ اول 1365 نش نو

 11. پشه‌ي بيني‌دراز ويژگي اثر : ترجمه

 12. پنماريك ويژگي اثر : رمان،نوشته سوزان هوواچ،انتشارات نگاه

 13. تاريخ ادبيات آفريقا ويژگي اثر : ترجمه ،نوشته دي تورن،چاپ اول 1368 انتشارات نگاه

 14. تاريخ ادبيات روسيه ويژگي اثر : ترجمه،دو جلد فنوشته ميرسكي،چاپ اول 1355،انتشارات اميركبير ،چاپ دوم 1372 اميركبير

 15. تاريخ ادبيات يونان ويژگي اثر : ترجمه،نوشته اچ جي ،چاپ اول 1358،انتشارات اميركبير،چاپ دوم 1372،چاپ سوم اميركبير 1379

 16. تام جونز ويژگي اثر : ترجمه،نوشته هنري فيلدينگ،چاپ اول 1361 نش نو

 17. تاماس هاردي ويژگي اثر : ترجمه،نوشته آر.اي.اسكات جيمز و سي.دي لوييس ،چاپ اول 1372 نشر نشانه

 18. تجارت اسلحه ويژگي اثر : تاريخ و سياست،ترجمه،گزارش انجمن جهاني پژوهش در صلح استكهلم،چاپ اول 1353،چاپ دوم 1356 انتشارات خوارزمي

 19. تكيه گاه ويژگي اثر : ترجمه،نوشته تئودور درايزر،پيام امروز 1379

 20. تيس دور برويل ويژگي اثر : ترجمه،نوشته تامس هاردي،چاپ اول 1362 چاپ دوم 1369 نشر نو

 21. جنبش ملي كرد ويژگي اثر : تاريخ و سياست،ترجمه،نوشته كريس كوچر،چاپ اول 1373 ،چاپ دوم 1377،انتشارات نگاه

 22. جنبه‌هاي رمان ويژگي اثر : حوزه‌ي زبانشناسي و ادبيات،ترجمه ،اي. ام. فورستر ،چاپ اول 1352 انتشارات اميركبير،چاپ دوم انتشارات نگاه

 23. جنگ كبير ميهني ويژگي اثر : ترجمه،ناشر ستا ارتش شوروي ،چاپ اول 1361 نشر نو

 24. جوان و جواني ويژگي اثر : تاليف،آماده چاپ

 25. جود گمنام ويژگي اثر : ترجمه،نوشته تامس هاردري،چاپ اول 1362 نشر نو

 26. خاطرات دوران خبرنگاري در بالكان ويژگي اثر : ترجمه ،تروتستكي انتشارات خوارزمي

 27. خاطرات نيكيتا خروشچف ويژگي اثر: ترجمه،دو جلد چاپ اول 1369 انتشارات نگاه

 28. خانه قانون زده ويژگي اثر : ترجمه،نوشته چارلز ديكنز_چاپ اول 1341 ،انتشارات اميركبير ،چاپ سوم نگاه

 29. خوش آمدي ويژگي اثر : داستان و رمان،انتشارات توكلي

 30. خياط جادوشده ويژگي اثر : ترجمه،نوشته سولومن رابينوويچ،چاپ اول 1340 انتشارات اميركبير

 31 داداشيرين ويژگي اثر : داستان و رمان،انتشارات نگاه

 32 داستان دو شهر ويژگي اثر : ترجمه،نوشته چارلز ديكنز،چاپ اول 1355،چاپ دوم انتشارات فرانكلين ،چاپ سوم نشر دانشگاهي چاپ چهارم 1379 انشارات نگاه

 33. در ستايش فراغت ويژگي اثر : ترجمه ،نوشته برتراند راسل،چاپ اول 1349 نشر انديشه

 34. دعا براي آرمن ويژگي اثر : داستان و رمان،تاليف،نشر پانيذ 1379

 35. دفتر يادداشت‌هاي روزانه يك نويسنده ويژگي اثر : حوزه‌ي زبانشناسي و ادبيات،ترجمه ،فئودور داستايوسكي،سه جلدي ،چاپ اول 1370 انتشارات بزرگمهر

 36. دلداده‌ها ويژگي اثر : داستان و رمان،تاليف،نشر البرز1372

 37. دن كيشوت ويژگي اثر : ترجمه

 38. دنياي كوچك دن كاميلو ويژگي اثر : ترجمه،نوشته جوواني گوارسكي ،چاپ اول 1369،انتشارات كتاب سراي بابل

 39. دوره راهنماي داير كت متد ويژگي اثر: اميركبير،1343 در دو جلد يا 4 جلد

 40. روابط ايران و تركيه و مساله‌ي كرد ويژگي اثر : تاريخ و سياست،ترجمه زير چاپ،نوشته رابرت امن،نشر پانيذ

 41. زمستان بي‌بهار ويژگي اثر : هم كتابي است كه در سال 1382 به قلم او منتشر شد. اين كتاب شامل خاطرات يونسي از كودكي تا آزادي از زندان است

 42. زنانشويي و اخلاق ويژگي اثر : ترجمه،نوشته باربارا هاردي،چاپ اول 1372 انتشارات نشانه

 43. سگ شمال ويژگي اثر : ترجمه

 44. سه تفنگ‌دار ويژگي اثر : ترجمه

 45. سه رفيق ويژگي اثر : ترجمه،نوشته ماكسيم گوركي،چاپ اول 1343،چاپ دوم 1352،انتشارات اميركبير چاپ سوم انتشارات اميركبير

 46. سياهان آمريكا را ساختند ويژگي اثر : ترجمه،نوشته بنجامين كوارلز،چاپ اول 1355،انتشارات خوارزمي

 47. سيري در ادبيات غرب ويژگي اثر : ترجمه،نوشته جي بي پريستلي ،چاپ اول 1352 ،انتشارات فرانكلين ،چاپ دوم 1372،چاپ سوم 1378،اميركبير چاپ چهارم 1380 اميركبير

 48. سيري در نقد ادب روس ويژگي اثر : حوزه‌ي زبانشناسي و ادبيات،ترجمه، نوشته اندروفيلد،چاپ اول 1369 نشر نگاه

 49 شكفتن باغ ويژگي اثر : داستان و رمان

 50. صيهونيسم ويژگي اثر : تاريخ و سياست،ترجمه،نوشته يوري ايوانف،چاپ سوم 1356 انتشارات اميركبير

 51. طوفان ويژگي اثر: ترجمه،نوشته ويليام شكسپير،چاپ اول 1351،چاپ دوم 1357،چاپ سوم 1359 نشر انديشه

 52. عيدآمد و بهار نيامد ويژگي اثر : رمان،انتشارات نگاه

 53. فتنه هاي بيدار(كيوان بر فراز اب) ويژگي اثر : ترجمه ،نوشته جي بي پريستلي،چاپ اول 1343 انتشارات گوهرخاي

 54. فردا ويژگي اثر : داستان و رمان

 55. فرهنگ كوچك انگليسي-فارسي ويژگي اثر : چاپ اول 1345،انتشارات اميركبير

  56. كاشتانكا ويژگي اثر : ترجمه،نوشته انتوان چخوف،چاپ اول 1353 انتشارات اميركبير

 57. كج‌كلاه و كولي ويژگي اثر : داستان و رمان،تاليف،نشر پانيذ 1379

 58. كردها ويژگي اثر : ترجمه،نوشته وانلي،كندال ،نازدار،چاپ اول 1370 چاپ دوم 1372 انتشارات روزبهان

 59. كردها و كردستان ويژگي اثر : ترجمه،نوشته درك كينان،چاپ اول 1373،انتشارات نگاه ،چاپ دوم 1376 انتشارات نگاه

 60. كردها،ترك ها و عرب ها ويژگي اثر : ترجمه،نوشته سي .جي .ادموندز ،چاپ اول 1367،انتشارات روزبهان

 61. كسي شبيه خودم ويژگي اثر : تاليف،چاپ نشده است

 62. گورستان غريبان ويژگي اثر : داستان و رمان،چاپ اول 1372 ،انتشارات نگاه

 63. لارنس استرن ويژگي اثر : تاليف،انتشارات نسل قلم1379

 64. لينمارا،عشق و آرزو ويژگي اثر : ترجمه ،نوشته كاترين گاسكين،چاپ اول 1371 نشر البرز

 65. مادرم دوبار گريست ويژگي اثر : داستان و رمان،تاليف،نشر پانيذ،1377

 66. ماكسيم گوركي ويژگي اثر : تاليف،مطالعه اي در احوال گوركي،نشر 1357 نشر توكا

 67. مرده ها ويژگي اثر : تاليف،آماده چاپ

 68. مردي كه خورشيد را دوست مي داشت،زندگي و نسان وانگوگ با همكاري انصاري ويژگي اثر: انتشارات خوارزمي

 .69. مشتي غبار ويژگي اثر : ترجمه،نوشته اولين وو،پيام امروز 1379

 70. موسيقي و سكوت ويژگي اثر : ترجمه،نوشته رز تره مين ،انتشارات نگاه

 71. ميراث شوم(توده) ويژگي اثر : ترجمه،نوشته جورج گيسينگ،چاپ اول 1371،انتشارات نگاه

 72. هنر داستان‌نويسي ويژگي اثر: تاليف-1341،چاپ هفتم انتشارات نگاه

 73. يك جفت چشم آبي ويژگي اثر: ترجمه

 

ابراهیم یونسی،ادیب و مترجم نامدار بعد از سال ها تحمل رنج بیماری در سن 85 سالگی ،در بهمن 1391 دار فانی را وداع گفت.

روحش شاد..

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


زندگی‌نامه بهمن قبادی
1 / 11 / 1391 ساعت 7:27 | بازدید : 5008 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

بهمن قبادی

زندگی‌نامه بهمن قبادی

او در سال ۱۳۴۸ در شهر مرزی بانه در کردستان به دنیا آمد. او چهارمین فرزند خانواده هفت نفری‌شان است و اولین پسر خانواده. تا ۱۲ سالگی در بانه زندگی کرد و بعد از آن جنگ‌ها و آشوب‌های منطقه او و خانواده‌اش را راهی سنندج کرد.

تحصیلات متوسطه‌اش را در سنندج به پایان برد و سال ۱۳۷۱ برای ادامه تحصیل در دانشگاه، به تهران آمد و در رشته سینما در دانشکده صدا و سیما مشغول به تحصیل شد، ولی دانشگاه را رها کرد و به انجام نرساند. او معتقد است هر آنچه در سینما دارد حاصل تجربیاتی است که با ساختن فیلم‌های کوتاهش به دست آورده.

قبادی در سال‌های پایانی دهه ۶۰ به عکاسی هنری و صنعتی روی آورد. تأثیر عکاسی در نگاه او به جهان تصویر گرش انکار ناپذیر است. پس از آن، با ساخت فیلم‌های هشت میلی‌متری به فیلم‌سازی روی آورد. حاصل آن دوران، تعدادی فیلم داستانی و مستند هشت میلی‌متری است. فیلم‌های کوتاه قبادی از نیمه دهه ۱۳۷۰ مورد توجه قرار گرفتند و توانستند جوایز داخلی و خارجی متعددی را نصیب قبادی کنند.

با فیلم ، مسیر تازه‌ای در کارنامه او گشوده شد. این فیلم جوایز متعدد بین‌المللی را به دست آورده و عنوان «پر افتخارترین مستند تاریخ ایران» را نیز به خود اختصاص داده‌است. وی با ساخت فیلم بلند زمانی برای مستی اسب‌ها به جرگه فیلم‌سازان حرفه‌ای پیوست. این فیلم، نخستین فیلم مستند کردی زبان تاریخ سینمای ایران است.

آوازهای سرزمین مادری‌ام دومین فیلم بلند اوست. فیلمی با زبان و ساختاری یکدست که امکانات بصری را نیز به تصویر می‌کشد.

لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند سومین فیلم قبادی‌ست که به نحوی مهم‌ترین اثر او نیز هست. فیلمی که بیش از هر اثر دیگری توانست مرزهای سرزمین کردستان را بر روی جهان بگشاید.

حضور در جشنواره‌ها به عنوان داور

۱. جشنواره بین‌المللی فیلم کن، بخش دوربین طلایی، ۱۳۸۱

۲. ، هلند، ۶ الی ۱۷ بهمن ۱۳۸۴

۳. ، کره‌جنوبی، ۶ الی ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵

۴. ، پرتغال، ۱۲ الی ۲۰ تیر ۱۳۸۵

۵. رئیس هیئت داوران بخش مسابقه سومین دوره ، ۲۳ الی ۲۸ مرداد ۱۳۸۵

۶. ، آبان ۱۳۸۵

جوایز

بهمن قبادی با فیلم نیمه‌مستند کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره با موضوع موسیقی زیرزمینی ایران جایزه ویژه «نوعی نگاه» و جایزه منتقدان فرانسوی در جشنواره کن ۲۰۰۹ را دریافت کرد.

جایزه دوربین طلایی فستیوال کن در سال ۲۰۰۰, جایزه ویژه هیات ژوری در فستیوال شیکاگو در سال ۲۰۰۰, برنده جایزه در فستیوال‌های مختلف در ادینبورگ، گیخون وسائوپائولو برای فیلم زمانی برای مستی اسب‌ها

لوح زرین جشنواره فیلم شیکاگو (۲۰۰۲), جایزه François Chalais جشنواره فیلم کن (۲۰۰۲), جایزه هیئت داوران جشنواره فیلم سائو پائولو (۲۰۰۲), بهترین فیلم جشنواره سروینو ایتالیا (۲۰۰۲), جایزه چهارمین جشنواره حقوق بشر بوئنوس آیرس برای فیلم آوازهای سرزمین مادری‌ام

خرس شیشه‌ای - جایزه ویژه جشنواره برلین برای بهمن قبادی, پروانه زرین بهترین فیلم در جشنواره اصفهان, فیلم برگزیده تماشاگران و بهترین فیلم جشنواره مکزیکوسیتی (۲۰۰۵), فیلم برگزیده تماشاگران جشنواره جهانی روتردام (۲۰۰۵), فیلم برگزیده تماشاگران جشنواره سائو پائولو (۲۰۰۴) برای فیلم لاک‌پشت‌ها هم پرواز می‌کنند

فیلم‌شناسی

فیلم بلند

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نظر سنجی

بنظرشماكدام يك ازشهرهاي كردنشين زيربيشترهدف تهاجم فرهنكي قراركرفته است؟

آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان kurdnews و آدرس kordstan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را د




آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 5108
:: کل نظرات : 155

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 47

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 6348
:: باردید دیروز : 7788
:: بازدید هفته : 14136
:: بازدید ماه : 160567
:: بازدید سال : 989591
:: بازدید کلی : 7138698