وبسایت خبری کوردنیوزر،خبرها و رویدادهای ایران و جهان و مناطق کردنشین را در معرض دید بازدید کنندگان وکاربران محترم قرارمیدهد.ولازم به ذکراست وبسایت کوردنیوزکاملامستقل و وابسته به هیچ یک از جناحهای سیاسی نمیباشد. باتشکر مدیر وبسایت :علیرضاحسینی سقز
آشوبم
19 / 2 / 1398 ساعت 17:21 | بازدید : 684 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

ﺧﺪﺍﯾﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻋﺸﻘﻤﻮ ﺍﺯﻡ ﻧﮕﯿﺮ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﺭﻭ ﺍﺯﻡ ﻧﮕﯿﺮ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮ ﺍﺯﻡ ﻧﮕﯿﺮ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻣﻤﻤﻤﻤﻤﻤﻤﻤﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﮕﻪ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻮ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ! ﺧﺪﺍﯾﺎﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﺟﺰ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﭼﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺍﻭﻧﻢ ﺍﺯﻡ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﮕﻪ ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻫﯿﭻ ﻣﯿﺸﻢ ﻭﻣﯿﻤﯿﺮﻡ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﮕﻪ ﻧﻤﯿﮕﻦ ﺗﻮ ﺩﻝ ﻫﯿﭻ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﮑﻨﯽ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﻝ ﻣﻨﻮ ﺗﯿﮑﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﮕﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﮕﻔﺘﯽ ﺻﺪﺍﻡ ﮐﻨﯿﻦ ﺟﻮﺍﺑﺘﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻡ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻨﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ ﻭ ﭼﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺻﺪﺍﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺻﺪﺍﻣﻮ ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﯼ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﺑﺎﺷﻢ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﺍﻟﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻧﮕﯿﺮ. ﺍﺯﻡ ﻧﮕﯿﺮﺷﺸﺸﺸﺸﺸﺸﺸﺸﺸﺶ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻫﺮﭼﯽ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﺻﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﻧﯿﻮﻣﺪ. ﺍﯾﻨﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﮕﯿﺮ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻧﺎﺑﻮﺩﻡ ﻧﮑﻦ.ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﭼﯽ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻗﺪﺭﺗﺖ ﻭﺑﻬﻢ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﯼ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻦ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺻﺪﺍﻣﻮ ﺑﺸﻨﻮ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺗﻨﻬﺎﻡ ﻧﺰﺍﺭ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻧﮕﯿﺮﺵ. ﺍﺯﻡ ﻧﮕﯿﺮﺵ ﺧﺪﺍﯾﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ خدایا دیگه نمیتونم دیگه نمیکشم

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بهترینم
19 / 2 / 1398 ساعت 17:21 | بازدید : 1416 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

ستا ر ه شب تا ر م تویی

گو یم بهترین دلدارم تویی

درعشق تنها دوستدارم تویی

ای اسوه محبت نگارم تویی

غم خوار این روزگارم تویی

آنکه من دوسش دارم تویی

آنکه بود همیشه کنارم تویی

گل همشیه بهارم من تویی

نازنین دلبردل بی قرارمن تویی

همه رمز زندگی واسرارمن تویی

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


در چشمانت
19 / 2 / 1398 ساعت 17:21 | بازدید : 985 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

من آن خند ه زیبا یت را دوست دارم

من آن د ل بی ریایت را دو ست دارم

من آن چشمان زیبایت را دوست دارم

من آن مهروصفا یت را دو ست دارم

من آن لطف ووفایت را دو ست دارم

من حتی آن اخمهایت را دوست دارم

من در وجودت مهر و محبت دیدم

من درچشمهایت دنیایی نجابت دیدم

من درعشقت پاکی ولیاقت د یدم

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دریای محبت
19 / 2 / 1398 ساعت 17:21 | بازدید : 680 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

چشمانت دریای محبت است می دانی

وجودت سرشار از صداقت است می دانی

دلت پاک و سرشار از لطف و صفاست

بی تو بودن برایم حماقت است می دانی

همیشه کنارمنی دلم به تو خوش است

عشقت برای من حکایت است می دانی

جان شیرین من بمان در سرای عشق

دوست داشتنت همان لیاقت است می دانی

دانی گل گلستا نم صفای بستانم تویی

دردم رابودن تو شفاعت است می دانی

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مگر می شود...
19 / 2 / 1398 ساعت 17:21 | بازدید : 558 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

چه کار به حرف مردم دارم…

زندگی من همین است

شب که می شود عاشقانه ای می نویسم…

خیره می شوم به عکست و با خودم فکر میکنم:

مگر می شود

تو را دوست نداشت!!!!؟؟؟؟؟

تڪیـﮧ گـآهَم بآش !

میخـوآهَم سَنگـینی نِگـآه ایـن مَرבمِ حَسـوב شَهـر رـآ

تـو هـَم حـِس کنـی

ایـن مَرבم نمیتَـوآننـَב ببیننَـב

בست هآیِمـآن تـآ این اَنـدآزه بِہم می آینـב !

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


همه جا هستی
19 / 2 / 1398 ساعت 17:21 | بازدید : 650 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

همه جــــا هستی

 

در نوشـــــــــــــــته هایم

 

در خیــــــــــــــــــــــــــــــــالم

 

در دنیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایم

 

تنها جایی  که  باید باشی  و ندارمت ، کـــــــنارم است

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فقط آقا محمدم
19 / 2 / 1398 ساعت 17:21 | بازدید : 644 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

دﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺒﺮﻣﺘـــــ ﯾﻪ ﺟـــﺎﯼ ﺷﻠـــﻮﻍ

 

ﺧﯿﻠـــﯽ ﺷﻠـــﻮﻍ

ﻭﺍﯾﺴﺘـــﻢ ﺍﻭﻥ ﻭﺳــﻂ ﻧﮕﺎﺗـــــ ﮐﻨـــﻢ!

ﺑﮕـــﻢ ﺍﯾﻨـــﺎﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨـــﯽ؟

ﺑﮕـــﯽ ﺁﺭﻩ!…

ﺑﮕـــﻢ ﺗــﻮ ﻫﯿﺎﻫـــﻮﯼ ﻫــﻤﻪ ﺍﯾـــﻦ ﺁﺩﻣـــﺎ

ﺑـــﺎﺯﻡ ﻣـــﻦ ﭼﺸﻤـــﺎﻡ ﻓﻘـــﻂ ﺩﻧﺒـــﺎﻝ ﺗــﻮ ﻣﯿﮕـــﺮﺩﻩ

ﺩﻟــــﻢ ﺑـــﺮﺍﯼ ﺗـــﻮ ﺗﻨﮕــــ ﻣﯿﺸـــﻪ…

ﺻــــﺪﺍﻫﺎﺷـــﻮﻥﻭ ﻣـــﯽ ﺷﻨـــﻮﯼ؟

ﺑﮕـــﯽ ﺁﺭﻩ!

ﺑﮕـــﻢ ﺗــﻮ ﺍﻭﺝ ﻫﻤﯿـــﻦ ﺻﺪﺍﻫـــﺎ

ﺩﻟــــﻢ ﺩﻧـــﺒﺎﻝ ﺻــﺪﺍﯼ ﺗــﻮ ﻣﯿﮕـــﺮﺩﻩ…

ﺑﮕـــﻢ ﺣـــﺎﻻ ﭼﺸﻤﺎﺗــــﻮ ﺑﺒﻨـــﺪ

ﺑﮕـــﻮ ﭼـــﻪ ﺣﺴـــﯽ ﺩﺍﺭﯼ!

ﺑﮕـــﯽ ﺍﻧﮕـــﺎﺭ ﮔــــﻢ ﺷــﺪﻡ ﺑﯿـــﻦ ﯾــﻪ ﻋﺎﻟﻤـــﻪ ﻏﺮﯾـــﺒﻪ

ﺑﮕـــﻢ ﺍﮔـــﻪ ﻧﺒﺎﺷـــﯽ ﮔــﻢ ﻣﯿﺸـــﻢ ﺑﯿــﻦ ﯾــﻪ ﺩﻧﯿـــﺎ ﻏﺮﯾـــﺒﻪ

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


قصه تو
19 / 2 / 1398 ساعت 17:21 | بازدید : 733 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

من قصه تو را تا ابد اینگونه آغاز میکنم :

یکی بود

هنوزم هست

خدایا همیشه باشد…

مرخصی ندارد
 

حتی وقت استراحت ندارد

حقوق و مزایا ندارد

بیمه ندارد

ترفیع و پست و مقام ندارد

استعفا یا اخراج شدن ندارد

بازنشستگی و از کار افتادگی هم ندارد

با این حال دوست داشتنی‌ ترین شغل دنیاست ،

عاشق تو بودن…

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چقدر دلم هوایت را دارد....
19 / 2 / 1398 ساعت 17:21 | بازدید : 511 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

چقدر دوست دارم دوست داشتنت را !
دوست داشتن تویی که ممنوع ترینی برای من
چقدر دلم هوایت را دارد !
هوای تویی که حق نفس کشیدن در هوایت را ندارم
چقدر آرامش میدهی به من !
تویی که حق آرامش گرفتن از وجودت را ندارم
چقدر زیبا نوازش میکنی روحم را !
تویی که حق نوازش روحت را ندارم
چقدر خوب است بودنت !
تویی که حق با تو بودن را ندارم …
بیادت و برایت نوشتن زیباست…
بخوان و دم مزن ،
میخواهمت…

میدانم که میدانی…

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حرفش را مزن
19 / 2 / 1398 ساعت 17:21 | بازدید : 617 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

رفتنت آغاز ویرانیست

حرفش را مزن

ابتدای یک پریشانیست

حرفش را مزن

دوست داری بشکنی

قلب پریشان مرا

دل شکستن کار آسانیست

حرفش را مزن

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حرفامو یادت نره!
18 / 2 / 1398 ساعت 1:43 | بازدید : 629 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
این متن رو دیروز تو دفترم برای خودم نوشتم

میخوام اینجا هم ثبت بشه! :)

" وقتی کاری انجام میدی حالا چه درست و چه اشتباه

از خودت بپرس

که آیا اون کار تو رو یک قدم به هدفت نزدیکتر میکنه

یا چندین قدم دورتر؟

این روز ها دیگه بر نمیگردن

و اگه درست ازشون استفاده نکنی

دیگه هیچوقت به دستشون نمیاری

و شاید تا همیشه حسرتش به دلت بمونه...!

به اون حسه لحظه ی آخر فک کن

به اون روزی که قراره همه بهت افتخار کنن

اصن چه حسی بهتر از اون حسه رضایتِ بعد از کنکور؟

بهتر از اون حسه خوشحالی موقع اومدن رتبه و نتیجه؟

چه چیزی قشنگ تر از لبخند پدر و مادرت؟

و چه چیزی قشنگ تر از رسیدن به اهدافت؟

پس بجنگ و تلاش کن

و فراموش نکن که ما فقط یکبار حق زندگی کردن داریم

پس باید به بهترین شکل همون یکبار زندگی رو بسازیم

رفتارت،تفکراتت و اعمالت رو در راستای اهدافت قرار بده

و نزار هیچ چیز و هیچکسی تو رو

از اون چیزی که خدا توی دلت قرار داده ناامید کنه!

تا آخرین لحظه بجنگ و تلاش کن

بهترین زندگی رو به دست آوردن و ساختن و گذروندنش حق توئه!

یه سهم کوچیکی برای تو از این دنیا و باید بهت برسه

پس سهمتو،حقتو و چیزی که حق واقعی خودته

و شایسته ی وجود توئه رو از دنیا بگیر و به دستش بیار!

لیاقتتو بیشتر کن

تا به اندازه ی لیاقتت هم به دست بیاری

تو فآطمه ی هشتاد ساله رو

یه آدم مهربون تصور کردی پیش مشاور! یادته؟

مهربونی از نظرتو خیلی معنی ها داشت و داره

سعی کن شخصیتتو درست بسازی

و به اون مهربونی ای که تو ذهنته برسی

که وقتی برگردی به عقب با خودت بگی من تمام تلاشمو کردم!

شخصیتتو درست بساز و درست زندگی کن

که قراره بهترین چیزها نصیبت بشه

امروزت رو خراب کردی

و رو پله ی دهم یه مکث طولانی ای داشتی

داری کندتر میری رو پله ی یازدهم

اما رو پله ی یازدهم قراره پایدارتر باشی!

حرفامو یادت نره

بقیه تونستن پس تو هم میتونی!

تو هیچ چیزی از اون ها کم نداری

به همون اندازه یا شاید هم بیشتر

اراده،استقامت،ایمان،باور و توکل به خود خدا و قدرت غیرقابل وصفش!

وجود تو شایسته ی بهترین هاست

پس بجنگ! "

امضا از طرف من به خودم!

روز جمعه سیزده اردیبهشت نود و هشت

ساعت 23:35 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اختصاصی مدرسه! :)
18 / 2 / 1398 ساعت 1:43 | بازدید : 630 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
اومدم از آدما بنویسم

دیدم یکم فاز مدرسه و آدماش طولانی شد

الباقی رو پاک کردم و اختصاصی فقط شد خاطرات مدرسه! 

از دوستام بگم

با بچه های دوران ابتدایی که هنوز درحد سلام احوالپرسی هستیم

و نه عاشقشونم و نه ازشون بدم میاد

و دوستان دوره ی راهنمایی و دبیرستان که از همون اول تا به حالا

ترکیب بچه های کلاس همون ترکیبه و شیش سال باهم زندگی کردیم!

دوران راهنمایی یه اکیپ سه نفره بودیم

و بیشتر تو حصار تنهایی خودمون

درس میخوندیم و با بقیه هم کاری نداشتیم

واقعا خیلی راهنمایی درس میخوندیم!!

پشیمونم که راهنمایی درس خوندم اصن :|

دبیرستان که شدیم اوضاع متفاوت شد

صمیمیت ها بیشتر شد

دورهمی ها و شوخی ها و خنده ها بیشتر شد

کلا دوران دبیرستان خیلی اتفاقات شگفت انگیز تری میفتاد

مثلا اون هفته ی معلمی که واسه کنسل کردن امتحانات

برای دبیرا جشن گرفتیم!!! D:

یا تولد گرفتن واسه دبیری که دوسش داشتیم

پیتزا سفارش دادنمون دور از چشم مدیر

صمیمیت هامون با معاون ها

جشن یلدایی که کل مدرسه داشتیم با آهنگ میرقصیدیم!!! D: 

کلاس المپیادمون و خاطراتش

صمیمیتم با بچه های مدرسه و به خصوص اکیپ ریاضی هامون

و خندیدن و آتیش سوزوندنامون! :)

خاطرات کتابخونه و کتابدار ها

روزایی که با عادله بدمینتون بازی میکردیم

کل کل هامون سر بسکتبال

ماجراهای من و زهرا ها! :)

امید دادنام به مبینا

تقلبامون با اون اکیپ پایه ی پنج نفره

خدمتکار مدرسه که خودش داستان هایی داشت!!! D:

عاشق شدن ها و فارغ شدن هامون تو مدرسه D:

اونروزی که دبیر انشا از متنم خوشش اومد

و برای همه ی کلاساش خوند 

و من در حال پرواز بودم!

وقتی مدیرمون عوض شد

وقتی با دبیر دینیِ پایمون صمیمی شدیم

وقتی یه مشاور خوشکل اومد مدرسمون

وقتایی که زهرا میخوند و دیجی هم آهنگ میزد و ما میرقصیدیم!!!

وقتایی که لبتاب مدرسه رو کش میرفتیم و فیلم میدیدیم

[ البته فیلم محمد رسول الله! D: ]

وقتایی که کلاسای پرورشی رو میپیچوندیم

شورشمون علیه دبیر زیست

دبیر ریاضی مظلوممون!

خاطرات من و تاکسی!

راننده سرویس های باحالمون

صبح های امتحان ترم

مراقبای خشمگین!

مراقبای مربان!

و البته دوران راهنمایی هم خاطرات خودشو داشت

مثلا یکی از بهترین خاطراتش اون شبیِ که تو مدرسه خوابیدیم!! :)

یا اونروزی که تو انتخابات شورا فقط به خودمون رای دادیم

و همه ی اعضا از کلاس ما بودن!!! D: 

یا وقتی مشاور مدرسه بهم میگف این غمی که همیشه تو چشماته چیه؟!

میگفتم غم؟ عاشقم خآنوم! :)

اونروزی که به جرم نرفتن سرکلاس کامپیوتر بازخواست شدیم!!!

وقتایی که لب پنجره میشستیم و به خیابون زل میزدیم

و دریغ از عبور یه آدمیزاد!

ولی وای ازاونروزی که آدمی رد میشد

دیگه اونوقت سوژه ی کل سالمون جور بود! D:

هر جلسه امتحان گرفتنای دبیر عربی

که هنوزم که هنوزه اگه چیزی از عربی دارم مدیون اوشونم!

بازم خدمتکار مدرسمون! :)

کلا من و دوستم از اون بچه خوبای مدرسه محسوب میشدیم و میشیم

از اون مدلایی که از مدیر و معاون بگیر تا خدمتکار و عوامل مدرسه

با همه صمیمی ان و همه هم علایق وافری دارن

که باهاشون صمیمی باشن!!! D: 

خودشیفتگی نیس 

یه چیزیه که دست خودمون هم نیس!D:

چون طی این شیش سال ما دوتا همیشه باهم بودیم

بهمون میگن دوقلوها و خیلی گاها تو چشمیم!!!

البته اینارو قبلا نوشتم

که به اراذل دوتیکه و پت و مت هم معروفیم D:

دیگه از چی بگم؟

از نامهربونی های دبیرا و عوامل مدرسه و پارتی بازیاشون هم

که حرف فراوون!

اما به فراموشی میسپارم همشون رو

و میخوام نصف شبی با تمام وجودم

خوشی هامون رو به یاد بیارم و حسشون کنم!

و امسالی که تا یه ماه دیگه تموم میشه

و من میمونم و یه عمر خاطره! :)

و آدمایی که قراره کنکور سرنوشتشون رو مشخص کنه

به سبک ماهیش

که یادمه تو یه پستش برای بچه های کلاسشون آرزوی موفقیت کرده بود

منم میخوام از ته دلم بنویسم

الهی همه بچه های کلاس 302 دبیرستان فرزانگان

و اصن همه ی بچه های مدرسه ی فرزانگان

و نهایتا همه ی آدمای روی زمین( D: )

حال دلشون خوب باشه و همه و همشون سلامت و خوشحال باشن! :)

+ استارت نوشتن این پستم با فکر کردن به یه آدم شروع شد

یه آدم مجازی که ارتباطم اینروزا باهاش بیشتر شده

و برای چندمین بار میخوام براش بنویسم

فآطمه ی جآنآنِ مهربونِ عزیزم

واقعا آی لاو یو! D:

# haziz.blogfa.com

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


لعنت به من!
18 / 2 / 1398 ساعت 1:43 | بازدید : 682 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
از دیشب تا حالا فقط چار ساعت خوابیدم!!

لعنت به این نت و لعنت به این اعتیاد مزخرفم نسبت به نت

که دوباره داره سر و کلش پیدا میشه -_-

+ باورم نمیشه امسال روز سمپاد رو فراموش کردم!!!

برام روز مقدسی محسوب میشد به طور کلی و نمیدونم چرا

و امسال یادم رفت...!

++ دعا کنید بشم آدم چند روز پیش...!

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حضرت حافظ می فرمایند:
18 / 2 / 1398 ساعت 1:43 | بازدید : 1143 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است...!

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فی الجمله برنامه های بعد کنکور! D:
18 / 2 / 1398 ساعت 1:43 | بازدید : 669 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
یکی از مهم ترین برنامه های بعد از کنکورم

هر سه شنبه سینما رفتنه!!! 

دانشجو که بشم

دیگه برنامه های هر سه شنبم پر میشه قشنگ

تا آخر امسال حد المقدور من سینما میرم!!! D:

اینو باید به دلم قول بدم

میدونید آخرین بار من کی دلمو بردم سینما؟!! 

دقیقا دو خرداد پارسال!

و میدونید پارسال هم بعد چند وقت رفتم سینما؟!

تقریبا بعد از پنج شیش سال!

اصن عقده شده تو دلم! D:

بریم بدرسیم

که سینمای آن شهر مجهولی که نمیدانم کجاست

در انتظار ماست! :)

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


" مانه‌وه‌ "
11 / 2 / 1398 ساعت 12:32 | بازدید : 507 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
" مانه‌وه‌ "
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


" سه‌فه‌ر "
11 / 2 / 1398 ساعت 12:32 | بازدید : 474 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
" سه‌فه‌ر "
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


" شۆفیرێک له‌ ناو جادده‌کان "
11 / 2 / 1398 ساعت 12:32 | بازدید : 548 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
" شۆفیرێک له‌ ناو جادده‌کان "
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


" سیمای ده‌وڵه‌ت "
11 / 2 / 1398 ساعت 12:32 | بازدید : 450 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
" سیمای ده‌وڵه‌ت "
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


" ڕه‌نجێک گه‌وره‌تر له‌ وڵات"
11 / 2 / 1398 ساعت 12:32 | بازدید : 478 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
" ًڕه‌نجێک، گه‌وره‌تر له‌ وڵات "
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ئاوێته‌ بوون
11 / 2 / 1398 ساعت 12:32 | بازدید : 574 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
ئاوێته‌ بوون
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


وه‌رگێڕانه‌وه‌ی کورته‌ هه‌ڵبه‌ستێکم به‌ سوێدی
11 / 2 / 1398 ساعت 12:32 | بازدید : 574 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

Människa är som en spegel


Människa är som en spegel, som ser

Men om den brister

Blickarna knäcker allt den ser

Oh, snälla 

Knäck inte barnen mer

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


...
11 / 2 / 1398 ساعت 12:32 | بازدید : 587 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

Jag var berusad av hennes mun
Som gav mig kyssar av honung
Och jag såg solen och paradiset i hennes ögon
Tåget åkte så snabbt mellan de högsta bergen
Och konduktören frågade oss:

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


لە وڵاتی تاریکیەوە
11 / 2 / 1398 ساعت 12:32 | بازدید : 597 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

 بەلەمێکم ساز کردووە

قاوەیی ڕەنگ

لە ڕەنگی چاوەکانی خۆم

تینووی سەفەر

پڕ لە خەم و 

        چاوەڕوانی...

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


برای آنکە درد دارد و نمی نالد...
11 / 2 / 1398 ساعت 12:32 | بازدید : 473 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

در آیینە آب

میرقصد گلی در باد

زیباست نە؟


اما من میخواهم زشت باشم

میخواهم دیوانەوار در گل و لای و خاکسترها بغلتم

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نظر سنجی

بنظرشماكدام يك ازشهرهاي كردنشين زيربيشترهدف تهاجم فرهنكي قراركرفته است؟

آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان kurdnews و آدرس kordstan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را د




آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 5108
:: کل نظرات : 147

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 47

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 3339
:: باردید دیروز : 512
:: بازدید هفته : 4365
:: بازدید ماه : 43309
:: بازدید سال : 2047167
:: بازدید کلی : 5947346