وبسایت خبری کوردنیوزر،خبرها و رویدادهای ایران و جهان و مناطق کردنشین را در معرض دید بازدید کنندگان وکاربران محترم قرارمیدهد.ولازم به ذکراست وبسایت کوردنیوزکاملامستقل و وابسته به هیچ یک از جناحهای سیاسی نمیباشد. باتشکر مدیر وبسایت :علیرضاحسینی سقز
نقاشی (شیرکو بیکه س)
5 / 7 / 1391 ساعت 2:15 | بازدید : 5038 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

چهار کودک:
ترک، فارس، عرب
و کرد
تصویر مردی را کشیدند.

اولی دست‌هایش را
دومی سرش را
سومی میانه و پاهایش را
و چهارمی
تفنگی بر دوش اش.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پیانو (شیرکو بیکه س)
5 / 7 / 1391 ساعت 2:15 | بازدید : 5020 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

ناگهنان
پر
ستوهای جان شاعران جهان
پرواز کردند،
چرخی زدند
و بعد به آرامی
فرود آمدند
و در صندوقی نظر کرده آرام گرفتند.
امروز به آن صندوق
پیانو می‌گوییم.

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


شعر (شیرکو بیکه س)
5 / 7 / 1391 ساعت 2:15 | بازدید : 5498 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

شعر
آوای کبوتر است به وقت عشق
شعر
بال پروانه است به وقت باران
شعر
غبار ستاره‌ایست
که بر دشت‌ها و دامنه‌ها می‌بارد
و شعر
سرانگشتان کودکان است
در دوزخ کردستان
و در گورهای بی نشان رواندا.

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


در اینجا (شیرکو بیکه س)
5 / 7 / 1391 ساعت 2:15 | بازدید : 4826 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

کوه شاعر است
درخت، قلم
دشت، کاغذ
رود، سطر
سنگ، نقطه
و من
که علامت تعجب‌ام!

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


پایان رنج‌ها (شیرکو بیکه س)
5 / 7 / 1391 ساعت 2:15 | بازدید : 5072 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

بافنده‌ای
تمام عمر
ترنج و ابریشم می‌بافت
گل می‌بافت
اما وقتی مرد
نه فرشی داشت
و نه کسی
که گلی بر گورش بگذارد

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


که له پیاوان و ئافره ته کانی کورد
5 / 7 / 1391 ساعت 0:53 | بازدید : 5618 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

۱- دیائه کوو: پاشایی گه وره ی کورد ی ئیران و سه ر پاشای میدیایی.

۱- دیاکو: فرمانروایی کورد ایران و موسس  امپراتوری ماد.دیو ه کس(دیاکو  کاو ه یی یک روستا بود که به خاطر دادگری‌اش در سال ۷۰۱ پیش از میلاد از سوی ۷ طایفه ماد به عنوان رهبر برگزیده شد و توانست این ۷ طایفه قوم ماد را با هم متحد کند. او پس از ۷ سال رهبری در میان این ۷ طایفه، از سوی مادها به عنوان پادشاه برگزیده شد و تا سال ۶۵۶ پیش از میلاد مسیح بر همه طایفه‌های ماد فرمانروایی کرد.)

۲- زه ردووشتی په یه مبه ر: حه زره تی زه ردووشت( دروودی له سه ر بی) ته نیا   پیه مبه ری  کورد  له  کاتی که دیار نابی  له  شاری شیز یا گه نجه ک  له  دایک  بووه. زه ردووشت یا زه ر تووشتره کوری  پوورووشه سپه. په رتووکی  گه وره ی زه ردووشت  ئه ویستا  بی  که به زمانی  کونه ی  کوردی  نووسیه.  ئه م  په رتووکه  یه کیک  له  کیتابه کانی   ئه سمانیه. به داخه وه  ئیستاکه  که سی  په ره ی  ئایینی  زه ردووشتی  نه ستینی و ئه م  ئایینی  گه وره  به راو  له بین  چوون  ری  به ری.

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


شيَوةي ئةدةبيي زواني كوردي
5 / 7 / 1391 ساعت 0:53 | بازدید : 5006 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
 بة ثيَي ثةيجؤيي و ليَكؤلَينةةوةي زوانناسي لة زماني نةتةوةكاني جيهاندا، بؤمان وةدةردةكةويَ كة زوان، واتة ئاخاوتني تايبةتي هةر طةليَك، ....

تکایه ئه م با به ته کوپی لی بگرن وبه فونتی کوردی بیخوویننه وه(به داخو لیره دا فونتی کوردی نیشان نادا)

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


وتار له باره ی ژنانی ناوداری کرد
5 / 7 / 1391 ساعت 0:53 | بازدید : 4985 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

خلاصه مقاله

    تاریخ پرفراز و نشیب ملت کرد، و نیز حافظه کهنسالان این مردم، نام و خاطره زنانی را به یاد دارد که در عرصه‌های گوناگون اندیشه و رفتار، هماره تحسین‌ برانگیز بوده‌اند

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


ترجمه حرفه ای آثار جبران خلیل جبران از عربی به فارسی
4 / 7 / 1391 ساعت 6:0 | بازدید : 4947 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

از خویشتن پند گرفتم از نغمه ها و موسیقی ها از خویشتن پند گرفتم: او به من آموخت تا شب زنده داري کنم و در حالی که همه ي مردم خفته اند و چون بیدار شوند به خواب روم... و پیش از اینکه خویشتن به من پند دهد خوابهاي آنان را نمیدیم و خوابهاي مرا در هنگام غفلتشان نیز نمیدیدند اما اکنون میخوابم در حالیکه به من مینگرند و چون به خواب روند شادمانی میکنم. روباه از دیوانه و خدایان زمینی در هنگام طلوع خورشید روباهی از لانه اش بیرون آمد و با حالتی سراسیمه به سایه اش نگاه کرد و گفت : امروز شتري خواهم خورد! سپس به راه خود ادامه داد و تا ظهر به دنبال شتر گشت.آنگاه دوباره به سایه اش نگریست و گفت : آري ! یک موش براي من کافی است. رحم کن اي نفس! از کتاب اشکی و لبخندي اي نفس من! براي چه کسی سوگواري میکنی در حالیکه از ضعف من آگاهی؟ تا کی در خواب به سر میبري در حالیکه براي به تصویر کشیدن خواب هایت چیزي جز سخن آدمی ندارم؟ بنگر اي نفس من ! چگونه عمرم را براي گوش فرا دادن به تعالیم تو سپري کرده ام ؟ بنگر اي عذاب دهنده من. اینک قدرتم را در جستجوي تو از دست داده ام.قلبم ملک من بود و حالا برده ي تو شد. صبرم مونسم بود و اینک مرا سرزنش میکند. جوانی یارم بود و امروز مرا ملامت میکند. چیزي است که از خدایان بدست آوردم. پس به چه چیز طمع میکنی؟؟ خویشتنم را انکار کردم و لذات زندگی ام را ترك گفتم و عظمت عمرم را رها نمودم و چیزي یا کسی جز تو برایم باقی نمانده است.پس با عدل دادگري کن یا از مرگ بخواه تا مرا رها سازد. بر من رحم کن اي نفس ! از خویش پند گرفتم از کتاب نغمه ها و موسیقی از خویش پند گرفتم او به من آموخت که دوست بدارم آنچه مردم دوست نمیدارند و همنشین کسی شوم که او را از خود میرانند. خویشتن به من نشان داد که عشق صفت عاشق نیست بلکه صفت معشوق است. و پیش از آنکه خویشتن به من پند دهد عشق در من همچون ریسمان بود اما اکنون به هاله اي مبدل شد که اول آن آخرش و آخر آن اولش میباشد و به هر آفریده اي احاطه دارد و به تدریج وسعت می یابد تا هر چیزي که آفریده شود را در برگیرد. از خویشتن پند گرفتم او به من آموخت جمال پنهان را با صورت و رنگ و پوست ببینم و به چیزي چشم بدوزم که نزد مردم ناپسند و زشت است تا اینکه زیبایی آن را مشاهده کنم. پیش از آنکه خویشتن به من پند دهد زیبایی را به صورت شعله هایی در میان ستونهایی از دود میدیدم اما اکنون چیزي جز آتش فروزان نمیبینم... آري اي برادر ! او به من آموخت .خویشتن تو نیز پند میدهد و به تو ما آموزد. پس من و تو یکسان هستیم و تنها فرقمان این است که من از خود با لجاجت سخن میگویم و تو از درونت چیزي نمیگوئی و نگفتن تو فضیلت است. تنهایی از نغمه ها و موسیقی زندگی جزیره است در دریایی از عزلت و تنهایی. زندگی جزیره اي است با سنگ هایی از آرزوها و درختانی از رویاها و شکوفه هایی از وحشت و چشمه هایی از تشنگی و در وسط دریایی از عزلت و تنهایی قرار گرفته است. زندگی تو اي برادر جزیره اي است که از همه ي جزیره ها و خشکی ها جدا مانده است. هر چند کشتی ها و قایق ها را به سوي سواحلی دیگر بفرستی و هرگاه ناوگانها و کشتی هاي بزرگ به ساحل تو بیایند تو همان جزیره ي تنها و دور افتاده خواهی ماند. با همه ي دردهاي فردي و شادي هاي دور و اشتیاق نادیده و با همه ي رمز و رازها... روبروي عرش زیبایی از کتاب اشکی و لبخندي با لحنی آرام پرسیدم : زیبایی چیست: مردم درباره آن اختلاف نظر دارند. گفت : آنچه تو را به خودش جذب میکند. آنچه میبینی و دوست داري بدهی و بستانی. آنچه در آغوش میگیري و تو را در آغوش میگیرد . الفتی است میان اندوه و شادي . سکوتی است که میشنوي .مجهولی است که میشناسی و رازي است که کشفش میکنی. آنگاه دست هاي خوشبویش را بر روي چشم هایم گذاشت و چون دست هایش را برداشت خویش را در آن ذره تنها یافتم... بزه کاري و مجازات از کتاب پیامبر آنگاه یکی از دادرسان شهر حاضر شد و گفت: درباره ي بزه کاري و مجازات به ما سخن بگو! پاسخ داد و گفت: چون ارواحتان بر روي بادها سرگشته باشند و شب را در تنهایی به سر برید و خطایی را مرتکب شوید . در آن هنگام ستمی بر دیگران و بر خودتان کرده اید و براي چنین ستمی باید لحظه اي بر در اسمان بکوبید و منتظر بمانید. خداي درونتان مانند دریا بزرگ است. از ازل پاك است و تا ابد پاك و نیالوده خواهد بود. مانند فضایی اثیري است تنها بالداران را پرواز میدهد. آري! خداي درونتان مانند خورشید است. اما داخل سوراخ ماران نمیشود و به تنهایی در درونتان به سر نمیبرد زیرا بسیاري از آدمیان هنوز بشر مانده و بسیاري دیگر به بشریت نرسیده اند. اکنون میخواهم درباره ي آن انسان درونتان سخن بگویم. زیرا او بزهکاري و مجازات شما را خوب میشناسد. بارها صداي شما را شنیده ام.درباره ي گناهکاري سخن میگویید گویی با شما بیگانه و از ان شما نیست! اما به شما میگویم همچنان که قدیسان و پاکان نمیتوانند از درون بلندتان فراتر روند همانطور هم اشرار و ضعیفان نمیتوانند از درون پست تان فروتر روند. شما با هم در یک کاروان به سوي خداي درونتان در حال حرکتید. شما راهید و شما رهروید. پس چون یکی از شما بر زمین افتد براي آنان که پشت سر اویند عبرتی میشود تا پایشان بر همان سنگ نلغزد. آري!!!! و براي آنانکه با تندي در جلوي او در حال حرکتند هشداري باشد زیرا تکه سنگ را از راه برنداشته اند.. اما حقیقت همین است مقتول در کشته شدنش بی گناه نیست. از کتاب ماسه و کف اهریمن در روز تولدتان جان سپرد مبادا اکنون در آتش گام نهید تا فرشته اي بیابید!
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


امام علي (ع ) از ديدگاه جبران خلیل جبران و دیگران
4 / 7 / 1391 ساعت 6:0 | بازدید : 4958 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

اشاره :

حضرت علي (ع ) شخصيتي بزرگ و بي بديل است كه در طول تاريخ همواره مورد مدح و ستايش بزرگان قرار گرفته و حتي كسانيكه به امامت علي (ع ) باور ندارند نيز او را درنوع خود يگانه و بي نظير مي دانند; مطلبي كه پيش رو داريد نمونه اي است از گفتار انديشمندان غير مسلمانان درباره علي (ع )

جبران خليل جبران

« جبران خليل جبران » كه از علماي بزرگ مسيحيت مرد هنر و صاحب ذوق بديعي است لب به ستايش علي گشوده و چنين مي گويد : « به عقيده من علي بن ابيطالب (پس از پيامبر) نخستين مرد از قوم عرب است كه وجودش همه فضائل كامل بودن را در قوم خويش دميد و آهنگ آن را به گوش مردمي رسانيد كه پيش از آن مانند آنرا نشنيده بودند و در بين تاريكي هاي جاهليت از روش روشن او متحير ماندند; پس كسي كه طريق علي را پسنديد به فطرت سليم بازگشت و آنكه از باب خصومت وارد شد جاهيلت را ترجيح داد.

جبران معتقد بود كه : « دو طايفه شيفته روش علي بودند يكي خردمندان پاكدل و ديگري نيكو سرشتان باذوق علي بن ابيطالب شهيد عظمت خويش گشت او از دنيا رفت در حاليكه نماز بر زبانش جاري و دلش از شوق خدا لبريز بود. مردم عرب حقيقت مقام او را درك نكردند تا گروهي از مردم كشور همسايه آنها (ايران ) برخاسته اين گوهر گرانبها را از سنگ تشخيص داده و او را شناختند. »

جبران اضافه مي كند كه : « علي (ع ) مانند پيغمبران درگذشت مقام و شان او در بصيرت و بينايي چون پيغمبران مختص شهر بلد قوم زمان و مكان نبوده و شخصيتي بين المللي داشت . »

جبران هميشه نام علي (ع ) را در مجالس خاص و عام به زبان مي آورد تعظيم مي كرد و مي گفت علي از جهان رفت درحاليكه هنوز رسالتش را به كمال تبليغ نكرده بود.

شبلي شميل

« شبلي شميل » دانشمندي است كه در سال 1335 هجري درگذشت وي شاگرد برجسته مكتب داروين بود و نخستين كسي است كه نظريه « قوه » را در شرق منتشر كرد سپس برخلاف مكتب استاد خود كه فردي الهي بود به انكار مقدسات و جهان ماورا طبيعت برخاست وتا لحظه مرگ از مكتب ماديگري پيروي نمود.

وي با اصراري كه در انكار توحيد داشت در برابر شخصيت علي ( ع ) سرتعظيم فرود آورده و در مورد او چنين مي گويد : « امام و پيشواي انسانها علي بن ابيطالب بزرگ بزرگان و يگانه نسخه اي است كه با اصل خود « پيامبر ( ص ) » مطابق است هرگز اهل شرق و غرب سخنراني نظير او در گذشته و حال نديده است . »

ميخائيل نعيمه

 

 

« ميخائيل نعيمه » كه از دانشمندان مسيحي است در مقدمه اي كه بر كتاب « صوت العداله الانسانيه » نوشته درباره حضرت علي (ع ) چنين مي گويد : « پهلواني امام (ع ) تنها در ميدان جنگ نبود بلكه او در روشن بيني پاكدلي بلاغت سحر بيان اخلاق فاضله شور ايمان بلندي همت ياري ستمديدگان و نااميدان متابعت حق و راستي و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگرچه مدت زيادي از حضور او گذشته اما هرگاه بخواهيم بنياد زندگي نيكو و سعادتمندي را بگذاريم بايد به روش او رجوع كرده و دستور و نقشه را از او بگيريم . »

جرج جرداق

« جرج جرداق » مسيحي نويسنده معروف لبناني در كتاب « صوت العداله الانسانيه » درباره علي ( ع ) چنين مي نويسد : اي دنيا چه مي شد اگر همه نيروهايت را در هم مي فشردي و دوباره شخصيتي مانند علي با آن عقل قلب زبان و شمشير نمودار مي كردي »

كارلايل

« كارلايل » فيلسوف انگليسي هر گاه به نام علي (ع ) مي رسيد بزرگي علي چنان او را به وجد مي آورد و نيروي عظمت آن حضرت چنان تحريكش مي كرد كه از بحث علمي بيرون مي شد و بي اختيار شروع به مديحه سرايي او مي كرد او درباره علي چنين مي گويد : « ما نمي توانيم علي را دوست نداشته باشيم و به وي عشق نورزيم زيرا هر چه خوبي هست كه ما آن را دوست داريم همه در علي جمع است . او جوانمرد شريف و بزرگواري بود كه دلش سرشار از مهر و عطوفت و دليري بود از بشر شجاعتر اما شجاعتش آميخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.

پيش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواستند فرمود : اگر زنده ماندم خود مي دانم چه كنم و اگر درگذشتم اختيار با شماست اگر مي خواهيد او را قصاص كنيد يك ضربت بيشتر به او نزنيد و اگر عفو كنيد به تقوي نزديكتر است . »

لامنس

« لامنس » يك كشيش بلژيكي است كه در زبان عربي و تاريخ عرب مهارت داشت . او درباره علي (ع ) مي گويد : « براي عظمت علي اين بس كه تمام اخبار و تواريخ علمي اسلامي از او سرچشمه مي گيرد. او حافظه و قوه شگفت انگيزي داشت . علماي اسلام از مخالف و موافق از دوست و دشمن مفتخرند كه گفتار خود را به علي مستند دارند چه گفتار او حجيت قطعي داشت او باب مدينه علم بود و با روح كلي پيوستگي تام داشت . »

مادام ديالافوا

« مادام ديالافوا » در مقام تعريف حضرت علي (ع ) چنين مي نويسد : « احترام علي (ع ) در نزد شيعه به منتهي درجه است و حقا هم بايد اين طور باشد زيرا اين مرد بزرگ علاوه بر جنگها و فداكاريهايي كه براي پيشرفت اسلام كرد در دانش فضائل عدالت و صفات نيك بي نظير بود و نسلي پاك و مقدس نيزاز خود باقي گذارد. فرزندانش نيز از او پيروي كردند و براي پيشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. علي (ع ) كسي است كه در قضاوت به منتها درجه عدالت رفتار مي كرد و در اجراي قوانين الهي اصرار و پافشاري داشت . علي كسي است كه اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود او كسي است كه تهديد و نويدش قطعي بود. »

« مادام ديالافوا » در ادامه اين بحث مي گويد : « چشمان من گريه كنيد اشكهاي خود را با آه و ناله من مخلوط نماييد و براي اولاد پيامبر كه مظلومانه شهيد شدند عزاداري كنيد. »

پطروشفسكي

« پطروشفسكي » استاد دانشگاه لنينگراد مي گويد : « علي (ع ) تا سرحد شور و عشق پاي بند دين صادق و راستگو بود.... و مقام صفات اولياالله در وجودش جمع بود. »

 

 

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نظر سنجی

بنظرشماكدام يك ازشهرهاي كردنشين زيربيشترهدف تهاجم فرهنكي قراركرفته است؟

آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان kurdnews و آدرس kordstan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را د




آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 5108
:: کل نظرات : 150

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 47

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 6693
:: باردید دیروز : 10625
:: بازدید هفته : 54164
:: بازدید ماه : 144190
:: بازدید سال : 973214
:: بازدید کلی : 7122321