وبسایت خبری کوردنیوزر،خبرها و رویدادهای ایران و جهان و مناطق کردنشین را در معرض دید بازدید کنندگان وکاربران محترم قرارمیدهد.ولازم به ذکراست وبسایت کوردنیوزکاملامستقل و وابسته به هیچ یک از جناحهای سیاسی نمیباشد. باتشکر مدیر وبسایت :علیرضاحسینی سقز
استاد نظرمحمد سلیمانی ... موسیقی مقامی شهرستان تایباد
14 / 6 / 1391 ساعت 12:37 | بازدید : 6503 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

زندگینامه مرحوم استاد نظرمحمد سلیمانی

استاد سلیمانی  کودکی اش را در روستای جوزقان تایباد گذراندو آموزش موسیقی را نزد پدرش آموخت و به قول خودش ( مشق تار را به سبک پدر آموخت ) . موسیقی این منطقه به طور کامل توسط استاد سلیمانی ارائه شده که همکنون  در آرشیو مرکزی صدا و سیما موجود است . بعضا این موسیقی را به نام تربت جام معرفی نموده اند در صورتی که اصلا اینطور نیست . حال آنکه سبک نوازندگی دوتار اصیل در منطقه تایباد و تربت جام مرسوم است دقیقا سبک استاد نظر محمد سلیمانی  میباشد که این سبک نوازندگی توسط استاد عبدالله سروراحمدی در تربت جام  از دهه ی ۶۰ به بعد رواج پیدا کرد. و به قول خودشان پیرو سبک نظر محمد سلیمانی میباشد. این موسیقی در مقابل موسیقی شمال خراسان  موسیقی شرق خراسان یعنی موسیقی سر حدی خراسان معرفی میشود  یعنی در برگیرنده ی تمامی منطقه سرحد خراسان  میباشد . استاد سلیمانی  همیشه جایگاه ویژه و ممتازی داشت. نوازنده ای ممتاز و یگانه بود . در سال ۱۳۵۴ در اولین جشنواره توس در مشهد  استاد سلیمانی بسیاری از مقام ها را نواخت و مثنوی او شدیدا تاثیر گذار بود. استاد سلیمانی  پس از  جشن توس روانه جشن همامت در تونس شد و برنامه او در روزنامه به نام موسیقی خراسان مورد توجه قرار گرفت . وی اجراهای مختلفی در کشور های مختلف داشت و در جشن هنر شیراز هم آثاری را بر جای گذاشت.

 ***********************

برخی از آثار استاد نظر محمد سلیمانی

مقام نوایی

آهنگ نوایی به سبک بنیانگزار موسیقی مقامی کشور:مرحوم استاد نظرمحمد سلیمانی-درضمن آهنگسازی مقام نوایی را مرحوم استاد نظرمحمد سلیمانی و شعرش از آقای عبدالرحمن جامی به ثبت رسانده است.

دانلود مقام نوایی

  ***********************

چهاربیتی

این ویدیو را پسر آقای غلام رسول صوفی در منزل شخصی خودشان ضبط کردند.

نوازنده:سلمان سلیمانی ( تایباد )

خواننده:استاد غلام رسول صوفی ( تربت جام )

دانلود ویدیوی تصویری چهار بیتی

 

 ***********************

مقام الله مدد

 نوازنده:سلمان سلیمانی

خواننده:استاد یعقوب تنها

دانلود مقام الله مدد

  ***********************

 چهاربیتی هزارگی وسرحدی و ....

 نوازنده دوتار:سلمان سلیمانی

خواننده:استاد یعقوب تنها

دانلود چهار بیتی

 ***********************

 چهار بیتی هزارگی

نوازنده دوتار:سلمان سلیمانی

 دانلود چهاربیتی هزارگی

 

با تشکر از سلمان سلیمانی ... نبیره ی استاد

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


غلامعلی پور عطایی نوازنده برجسته دوتار خراسان
14 / 6 / 1391 ساعت 12:37 | بازدید : 5192 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

نوازنده برجسته دوتار خراسان و چهره ماندگار موسیقی

پور عطایی:‌ هرآنچه که از مذهب و میهن بخواهیم در موسیقی نواحی هست

غلامعلی پور عطایی نوازنده برجسته دوتار خراسان و چهره ماندگار موسیقی گفت: موسیقی نواحی ایران ظرفیت های بسیار بالایی دارد و هر آنچه که از مذهب و میهن بخواهیم را درون خود جای داده است و از تهاجم فرهنگی جلوگیری می کند.
استاد غلام علی پور عطایی نوازنده برجسته دوتار شرق خراسان و از چهره های ماندگار موسیقی درباره اهمیت و نقش و جایگاه فرهنگ و موسیقی نواحی و ایرانی با خبرنگار موسیقی ایرنا گفتگویی انجاد داد، متن گفتگوی استاد پور عطایی را می خوانیم:
ایرنا: استاد پورعطایی موسیقی نواحی ایران را چگونه توصیف می کنید و چه ظرفیت هایی را در آن دیده اید؟
پورعطایی: الحق که موسیقی نواحی ایران هرآنچه را که بخواهیم، از مسائل مذهبی، معنوی ، دینی، حماسی و… در خود جای داده و دارد. این موسیقی خیلی انتظار دارد و می خواهد که به آن پرداخته شود. موسیقی نواحی ایران میراثی است که نمی توان آن را نادیده گرفت.
دشمن اگر بخواهد حمله کند نخست به فرهنگ کشورمان حمله می کند، اگر بخواهند کسی را محک بزنند با فرهنگ این کار را می‌کنند، اگر بخواهند کسی را ارج نهند نگاه به مایه فرهنگی او می کنند، اگر در جامعه ای فرهنگ و هنر، خصوصا فرهنگ و هنر نواحی آن ضعیف شود بدون شک و پر واضح است که آن جامعه ضعیف خواهد شد.
چگونه می توان به موسیقی نواحی بهای بیشتری داد و در حال حاضر میزان توجه به این هنر و میراث فرهنگی را چگونه می بینید؟
پورعطایی: الان متاسفانه به موسیقی نواحی آنچنان که شایسته اوست توجهی نمی شود، اگر می گوییم تهاجم فرهنگی دشمن وجود دارد، موسیقی نواحی با آن مفاهیم عمیق دینی و میهنی خود قدرتی است در مقابل تهاجم فرهنگی دشمن. برگزرای مراسم و برنامه های سالانه و دوسالانه دردی را درمان نمی‌کند.
هنرمند موسیقی نواحی سالی یکبار یا دوسالی یک بار روی صحنه می آید و دیگر هیچ. دایره تاثیر گذاری این برنامه ها در مقابل حملات فرهنگی دشمن بسیار ناچیز است. حمایت باید پیوسته و مداوم باشد. با حمایت خاص دولت و مسولان است که موسیقی به نواحی به جایگاه واقعی خود می رسد.
شب خوابیده ایم و صبح که برمی خیزیم می بینیم که انواع و اقسام موسیقی های بی محتوی مغز جوانان ما را تسخیر کرده است. در حالیکه ما از سرمایه های موسیقی خودمان غافلیم و عرصه را برای حضور دشمن خالی کرده ایم.

ایرنا: شما به عنوان چهره ماندگار موسیقی و نوازنده و خواننده فعال موسیقی نواحی ایران چه انتظاری از دولت و مسولین هنری کشور درباره موسیقی نواحی دارید؟
پورعطایی: دولت جوانان و مردم را با اصالت ایرانی آشنا کند، یکی از منابع مناسب و اصیل برای ایجاد این آشنایی موسیقی نواحی است، مردمان باید بداند رستم و گیو و طوس و سام و نریمان که بوند و چگونه از این آب و خاک حفاظت کردند.
آنها باید با مفاخر تاریخ خود آشنا شوند، بدانند اسحاق موصلی که بود، فارابی چه کرد و باربد و مراغه ای و نکیسا در چه زمینه هایی فعالیت می کردند، با شناخت این هاست که ما از خود بیگانگی دور می شویم.

ایرنا: استاد، پیشنهاد عملی تان برای نیل به این اهدافی که گفتید چیست؟
پور عطایی: سالهاست که پیشنهاد کرده ام آموزشگاه هایی برای تدریس موسیقی نواحی در مناطق مختلف ایران زیر نظر کارشناسان خبره توسط دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاسیس شود، که سر سوزنی از خط اصیل و دینی وعرفانی موسیقی نواحی عدول نکند و کار کرد فرهنگی خود را انجام دهد.
موسیقی خراسان و بخش های شرقی و جنوبی آن از مستقل ترین و پربارترین موسیقی های نواحی در ایران است. این موسیقی اصالت خود را نشان داده و ثابت کرده است.
جوانان و نوجوانان نگذارند که این موسیقی از بین برود و به آن مشغول شوند، موسیقی های نواحی میراث گرانبهای سرزمین ماست، اساتید این هنر ارزنده کشورمان آن را به اهلش بسپارند.
شهر مشهد پایتخت فرهنگی ایران است، خراسان سرشار از مناجات خوانی ها ، منقبت خوانی ها و آداب و سنن مذهبی و دینی است اگر ازموسیقی های ریشه دار این خطه و دیگر نواحی ایران حمایت شود ثمره آن را خواهیم دید.
من از ابتدا برای موسیقی نواحی جیب مادی ندوخته ام، نه بنده بلکه همه اساتید راستین موسیقی نواحی اینگونه اند، ما می خواهیم با عشق و علاقه و اخلاص آنچه را که داریم در اختیار جوانان و اهلش بسپاریم و در این راه نیازمند حمایت دولت هستیم.

 منبع: ایرنا

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مرد عرفان و طریقت استاد صادق محمد درپور
14 / 6 / 1391 ساعت 12:37 | بازدید : 5579 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

مرد عرفان و طریقت استاد صادق محمد درپور، هنر آواز را از طبیعت بکر و دست نخورده باخزر آموخت و چون مردان طریقت، به کمال روح اندیشید، و بعدها در جان دلسوختگان، آتش حقیقت افروخت.   به گزارش خبر نگار گروه فرهنگ و هنر "مهر" در مشهد، استاد "صادق محمد درپور" در سال 1310 در روستای (کلاته یادگار اولیاء)  چشم به جهان گشود. استاد درپور در 5 سالگی  با موسیقی آشنا شد. در ابتدا سرلوحه  فعالیت هایش ، هنر " آواز" بود، اما به تدریج  به "دوتار" علاقه مند شد و به گفته خودش "تنها به شوق طریقت  74 سال از عمرش را نواخته و خوانده است .   او از کسانی است که تنها بعد از انقلاب درحدود 8 امتیاز و مقام را در سطح خاورمیانه به خود اختصاص داده و دربیشترین جشنواره ها به عنوان نوازنده برتر شناخته شده است .     "استاد صادق محمد پور" معتقد است : وقتی می نوازم ، حس من با دو تار یکی می شود ، یک تن واحد می شود عشق ،عشقی که با تمام وجودم می نوازم .     گفتنی است تاکنون کشورهای متعددی از این هنرمند  دعوت  به عمل آورده تا در آنجا  به اجرای برنامه بپردازد، اما به دلیل مانع تراشی و یک سونگری بعضی از دوستان و آشنایان، استاد این دعوت ها را نادیده گرفته و تنها به آلمان  سفر کرده است .     وی درباره سفرهایش  می گوید: همراه با محمد رضا درویشی به آلمان رفتم و در آنجا از من خواستند  تا دقایقی  را درباره رسالت پیامبر برایشان سخن بگویم ، چون مردم آنجا بسیار مشتاقند تا درباره طریقه قادریه و نقشبندیه چیزی بدانند .     "استاد درپور" که علاقه مفرطی  به موسیقی عرفانی دارد، در اغلب کنسرت های خود، دقایقی را در بیان مضامین مختلف دینی می پردازد .     او هدف خود را صرف ترویج عرفان در زندگی روزمره مردم می کند و معتقد است که نباید از شاگردی کردن فاصله بگیرد .     "استاد صادق محمد  درپور" به حمایت مسئولین  از موسیقی اعتقادی ندارد و می گوید : ایران وطن ماست  و ما وظیفه داریم برایش زحمت بکشیم و نباید گله کنیم .

مرد عرفان و طریقت

استاد صادق محمد درپور، هنر آواز را از طبیعت بکر و دست نخورده باخزر آموخت و چون مردان طریقت، به کمال روح اندیشید، و بعدها در جان دلسوختگان، آتش حقیقت افروخت.


به گزارش خبر نگار گروه فرهنگ و هنر "مهر" در مشهد، استاد "صادق محمد درپور" در سال 1310 در روستای (کلاته یادگار اولیاء)  چشم به جهان گشود. استاد درپور در 5 سالگی  با موسیقی آشنا شد. در ابتدا سرلوحه  فعالیت هایش ، هنر " آواز" بود، اما به تدریج  به "دوتار" علاقه مند شد و به گفته خودش "تنها به شوق طریقت  74 سال از عمرش را نواخته و خوانده است .

 او از کسانی است که تنها بعد از انقلاب درحدود 8 امتیاز و مقام را در سطح خاورمیانه به خود اختصاص داده و دربیشترین جشنواره ها به عنوان نوازنده برتر شناخته شده است .

 

"استاد صادق محمد پور" معتقد است : وقتی می نوازم ، حس من با دو تار یکی می شود ، یک تن واحد می شود عشق ،عشقی که با تمام وجودم می نوازم .

 

گفتنی است تاکنون کشورهای متعددی از این هنرمند  دعوت  به عمل آورده تا در آنجا  به اجرای برنامه بپردازد، اما به دلیل مانع تراشی و یک سونگری بعضی از دوستان و آشنایان، استاد این دعوت ها را نادیده گرفته و تنها به آلمان  سفر کرده است .

 

وی درباره سفرهایش  می گوید: همراه با محمد رضا درویشی به آلمان رفتم و در آنجا از من خواستند  تا دقایقی  را درباره رسالت پیامبر برایشان سخن بگویم ، چون مردم آنجا بسیار مشتاقند تا درباره طریقه قادریه و نقشبندیه چیزی بدانند .

 

"استاد درپور" که علاقه مفرطی  به موسیقی عرفانی دارد، در اغلب کنسرت های خود، دقایقی را در بیان مضامین مختلف دینی می پردازد .

 

او هدف خود را صرف ترویج عرفان در زندگی روزمره مردم می کند و معتقد است که نباید از شاگردی کردن فاصله بگیرد .

 

"استاد صادق محمد  درپور" به حمایت مسئولین  از موسیقی اعتقادی ندارد و می گوید : ایران وطن ماست  و ما وظیفه داریم برایش زحمت بکشیم و نباید گله کنیم .

 به نقل از: خبرگزاری مهر

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


پدر -مادر
14 / 6 / 1391 ساعت 1:53 | بازدید : 5822 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
 

 

آدما تا وقتي کوچيکن دوست دارن براي مادرشون هديه بخرن اما پول ندارن.

وقتي بزرگتر ميشن ، پول دارن اما وقت ندارن.

وقتي هم که پير ميشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن!...

به سلامتي همه مادراي دنيا...

پدرم ، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم ميتوانند مرد باشند !

شرمنده مي کند فرزند را ، دعاي خير مادر ، در کنج خانه ي سالمندان ...

خورشيد

هر روز

ديرتر از پدرم بيدار مي شود

اما

زودتر از او به خانه بر مي گردد !

به سلامتيه مادرايي که با حوصله راه رفتن رو ياده بچه هاشون دادن

ولي تو پيري بچه هاشون خجالت ميکشن ويلچرشونو هل بدن !!!

سرم را نه ظلم مي تواند خم کند ،

نه مرگ ،

نه ترس ،

سرم فقط براي بوسيدن دست هاي تو خم مي شود مادرم ؛

سلامتيه اون پسري که...

..

10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت...

..

 20سالش شد باباش زد تو گوشش هيچي نگفت....

... ... ... ... ..

 30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زير گريه...!!!

..

باباش گفت چرا گريه ميکني..؟

..

گفت: آخه اونوقتا دستت نميلرزيد...! :(

هميشه مادر را به مداد تشبيه ميکردم

که با هر بار تراشيده شدن، کوچک و کوچک تر ميشود…

ولي پدر ...

... ... ... ...

يک خودکار شکيل و زيباست که در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ ميکند

خم به ابرو نمياورد و خيلي سخت تر از اين حرفهاست

فقط هيچ کس نميبيند و نميداند که چقدر ديگر ميتواند بنويسد …

بياييد قدردان باشيم ...

به سلامتي پدر و مادرها

(( قند )) خون مادر بالاست .

دلش اما هميشه (( شور )) مي زند براي ما ؛

اشک‌هاي مادر , مرواريد شده است در صدف چشمانش ؛

دکترها اسمش را گذاشته‌اند آب مرواريد!

حرف‌ها دارد چشمان مادر ؛ گويي زيرنويس فارسي دارد!

دستانش را نوازش مي کنم ؛ داستاني دارد دستانش .

دست پر مهر مادر

تنها دستي ست،

که اگر کوتاه از دنيا هم باشد،

از تمام دستها بلند تر است...

پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!

پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟

پسر ميگه : من..!!

... ... ...

پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟؟!!

پسر ميگه : بازم من شيرم...

پدر عصبي مشه دستشو از رو شونه پسرش بر ميداره ميگه : من شيرم يا تو!!؟؟

پسر ميگه : بابا تو شيري...!!

پدر ميگه : چرا بار اول و دوم گفتي من حالا ميگي تو ؟؟

پسر گفت : آخه دفعه های قبلي دستت رو شونم بود فکر کردم يه کوه پشتمه اما حالا...

به سلامتي هرچي پدره

 مادر

تنها کسيست که ميتوان "دوستت دارم"‌هايش رااا باور کرد

حتي اگر نگويد...???

 سلامتي اون پدري که شادي شو با زن و بچش تقسيم ميکنه

اما غصه شو با سيگار و دود سيگارش!

مادر يعني به تعداد همه روزهاي گذشته تو، صبوري! مادر يعني به تعداد همه روزهاي آينده تو ،دلواپسي! مادر يعني به تعداد آرامش همه خوابهاي کودکانه تو، بيداري ! مادر يعني بهانه بوسيدن خستگي دستهايي که عمري به پاي باليدن تو چروک شد! مادر يعني بهانه در آغوش کشيدن زني که نوازشگر همه سالهاي دلتنگي تو بود!

مادر يعني باز هم بهانه مادر گرفتن....

پدرم هر وقت ميگفت "درست ميشود"...

تمام نگراني هايم به يک باره رنگ ميباخت...!

مردان پيامبر شدند؛

و زنان مادر؛

قداست پيامبران را توانسته‌اند به زير سوال ببرند؛

ولي قداست مادران را هرگز..!

 

آدم پير مي شود وقتي مادرش را صـــــــــــــــــــــــــــــ دا ميزند اما جوابي نميشنود.........

ممماااااااااااادددددددررررررر. .............

 

تو 10 سالگي : " مامان ، بابا عاشقتونم"

تو 15 سالگي : " ولم کنين "

تو 20 سالگي : " مامان و بابا هميشه ميرن رو اعصابم"

... ... ...

تو 25 سالگي : " بايد از اين خونه بزنم بيرون"

تو 30 سالگي : " حق با شما بود"

تو 35 سالگي : "ميخوام برم خونه پدر و مادرم "

تو 40 سالگي : " نميخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!"

تو  هفتاد سالگي : " من حاضرم همه زندگيم رو بدم تا پدر و مادرم الان اينجا باشن ...!

بيايد ازهمين حالا قدر پدرو مادرامونو بدونيم...

از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست ...

بهشت از آن مادران است در حالي که به جز پرستاري و نگهداري از فرزندان ، هيچ حق ديگري نسبت به آتها ندارند و براي بيشتر چيزها اجازه ي بابا لازم است !!!!!

وقتي پشت سر پدرت از پله ها مياي پايين و ميبيني چقدر آهسته ميره ، ميفهمي پير شده ! وقتي داره صورتش رو اصلاح ميکنه و دستش ميلرزه ، ميفهمي پير شده ! وقتي بعد غذا يه مشت دارو ميخوره ، ميفهمي چقدر درد داره اما هيچ چي نميگه... و وقتي ميفهمي نصف موهاي سفيدش به خاطر غصه هاي تو هستش ، دلت ميخواد بميري

اگر 4 تکه نان  خيلي خوشمزه وجود داشته باشد و شما 5 نفر باشيد

کسي که اصلا از مزه آن نان خوشش نمي آيد (( مادر )) است

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


کرامات حضرت علی (ع)
14 / 6 / 1391 ساعت 1:53 | بازدید : 4691 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
http://www.rasekhoon.net/library/show-6653.aspx

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


تاريخ موجوديت كردان
14 / 6 / 1391 ساعت 1:53 | بازدید : 5708 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
ز خود رميده چه داند، نواي من ز كجاست
جهان او دگر است و جهان من دگرست
(اقبال)
آنچه در اين نوشتار بسيار مجمل مي‌آيد، واقعيت‌هاي مستند تاريخي است، تلاشي است در برابر انديشه‌هاي كساني كه در درون خويشتن خويش دربه‌در مانده، هم‌آوا با بنيادهاي بيگانه‌ ساخته مغرض، به جان تاروپود هستي ماندگار اين سرزمين افتاده و مي‌گويند: «ايران تنها يك واژه است كه از روزگار پهلوي به اين سرزمين تحميل شده؟! يا «فارس‌ها» سرزمين‌هاي ديگر ملت‌هاي ستم‌ديده را اشغال كرده‌اند؟! پس كردها، بلوچ‌ها، عرب‌ها و... بايد جدا شوند؟ چه استدلال بي‌پايه‌اي.
در اينكه نابرابري‌هاي اجتماعي و اقتصادي وجود دارد و دردي است سراسري، حرفي نيست ولي راه‌حل منطقي اين كاستي‌ها جدايي‌خواهي نيست. به باور من راه انتخابي اين گروه كه نفي هويت ايراني خود را، چاره رفع اين تبعيض‌ها مي‌دانند به تركستان است، گريز به دامان بيگانه است و در راستاي رضايت استعمار و برانگيختن ستيز قومي و به كژ‌راهه كشاندن همبستگي ملي به شوره‌زار جنگ قوميت‌هاست، تا شايد از آب گل‌آلوده ماهي باب ميل استعمار را صيد كنند ولي بهتر است بدانند با همه نامرادي‌ها و سختي‌ها و تبعيض‌ها، «ديري است در كوچه‌هاي باور مردم درها روي هرزگردان وابسته از هر قماش بسته است.»
در آشفته‌بازار امروز جهان كه جمعي ناآگاه، جمعي مغرض، جمعي بي‌تفاوت، جمعي به دستور، جمعي خشك‌سر، جمعي نان به نرخ روزخور و جمعي... از كنار واقعيت‌هاي گذشته خود مي‌گذرند، بايد به انديشه‌ورزان گرايش‌هاي مختلف هشدار داد كه به خود آيند و در كشاكش تلاش ملت براي مردم‌سالاري، در راستاي منافع بيگانه، جبهه‌هاي دروغين و سنگرهاي پوشالي برپا ندارند كه ايرانيان از همه اقوام از كنار اين موضع ساده عبور نمي‌كنند، از اين رو، بر آن هستم كه به نوبه خود به‌عنوان يك ايراني كرد به گذشته خود مراجعه كرده، بگويم از كجا آمده‌ام و نياكانم كيانند تا سربلند برخلاف ياوه‌سرايان دستوري بيان كنم به‌راستي ايران پيش از هر قومي، سرای كردان بوده و هست. جمله‌اي است مشهور از ملامصطفي بارزاني، بزرگ مرد ميدان نبرد غيركلاسيك كه «هر كجا كرد هست، آنجا ايران است.»
آنان كه كرد را متهم به جدايي‌خواهي مي‌كنند يا چنين هذياني در سر دارند بايد نخست در ايراني بودن خود شك كنند و بر تاريخ چند هزار ساله خود خط بطلان بكشند و هم‌ميهنان ايراني از هر قوم و تيره بهتر است پيش از هر چيز مطالعه خود را نسبت به خود و چگونگي تشكيل ايران و ايرانيان ژرف‌تر كنند و مدعيان دروغين تازه از راه رسيده تكليف خود را به دور از غرض‌ورزي‌ها و تاثيرپذيري از بيگانه مغرض روشن كنند، چرا كه به باور من در ايران در صورت وجود جامعه پلورال و كثرت‌گرا گرايش‌هاي ايران‌گريزي اگر هم به تحريك وجود داشته باشد هيچ‌گونه زمينه‌اي نيز نخواهد داشت و به عنوان يك كرد زاگرس، البرز، الوند و خليج هميشه فارس را نماد پايداري ايران مي‌دانم.
شوربختانه، كردان را در تركيه ترك كوهي مي‌خوانند و در عراق كردان طي ساليان مبارزه، پس از سقوط بعث سرانجام موجوديت‌شان به عنوان بخشي از كشور تازه تاسيس عراق رسميت يافت ولي در ايران وطن اصلي آنان، كردان همواره، ايراني و به‌راستي صاحبخانه بوده و هستند و چه جانفشاني‌هايي در راه استقلال و ماندگاري ايران نكرده‌اند.
اما چگونه؟
در اين جستار مجمل، به صداي رخدادهاي تاريخ كه از لابه‌لاي سنگ‌ها و سنگ‌نبشته‌هاي سده‌ها، پژواك آوايش هنوز گوش جان‌هاي جست‌وجوگران اين وادي را مي‌نوازد، گوش فرا دهيم كه بزرگي، شرف و زمزمه يگانگي ملي، زمزمه تاريخي ايران و همبستگي ايرانيان است. دل آرام داريم و به قضاوت تاريخ بنشينيم كه يادآوري آن، اميد و غرور ملي را زنده نگه مي‌دارد، تا پي نبريم كجاي جهان ايستاده‌ايم، تا ندانيم نياكان ما چه كساني بودند، تا ندانيم در كجاي مختصات نظام سلطه جهاني ايستاده‌ايم و چه موضعي و از چه خاستگاهي و چه خودآگاهي ملي برخورداريم، شايسته ستم‌ها و سرشكستگي‌ها و دودستگي‌ها هستيم كه درد بزرگمان ناآگاهي است.
در دوره‌هاي پيش از تاريخ، كرد و كردستان در سرزمين گسترده‌اي كه سرانجام به امپراتوري ماد نامبردار شد و سده‌ها بعد، بخش‌هايي از آن سرزمين به نام كردستان مشهور شد، طوايفي از كردان در دامنه‌هاي پر رمز و راز زاگرس سكنا گرفتند.

از آثار به جاي مانده از دوره باستان، از قوم‌هايي كه در شمال و دامنه‌هاي خاوري و باختري رشته كوه‌هاي زاگرس و سرزمين‌هاي خاوري و باختري درياچه چيچست (اروميه) همان سرزمين آتروپاتكان زندگي مي‌كردند، امپراتوري بزرگ ماد تشكيل شد. قوم ماد متشكل از چندين طايفه بود كه دياكو نخستين فرمانرواي ماد آنها را متحد كرد و دولت ماد را روي كار آورد. اين نخستين دولت آريايي است كه در سال 708 پيش از ميلاد بنيان يافت و 150 سال دوام كرد. (1) اين مردمان براي ثبت رخدادها و آثار خود از خطي تصويري به نام ماسي سورات كه توسط سورات كه از كردهاي آن منطقه بود اختراع شده بود، استفاده مي‌كردند كه بعدها به خط ميخي تغيير شكل يافت و ابتدا مادها و سپس با كامل‌تر كردن آن هخامنشيان آن را به كار مي‌بردند.

دو تا سه هزار سال پيش از زايش مسيح (ع) پارس‌ها از شمال باختري و شمال خاوري درياي مازندران و هزاران سال پيش از آنها قوم‌هايي ديگر از همان راه‌ها آمده و در اين ناحيه‌ها سكنا گزيدند. در اين دوره مادها و پارس‌ها به جنوب ايران كوچ كردند و در پارس و استخر دولتي تشكيل دادند زير نفوذ حكومت مركزي ماد و زبانشان ابتدا كردي مادي و رفته رفته تغيير يافت كه ريشه زبان پارسي باستان شد. «مادها به هنگام كوچ كردن‌هاي خود از بخارا و سمرقند گذشته و رو به جنوب ره گشودند و پس از رسيدن به پارس در آن سكونت اختيار كردند.» (2) پارت‌ها نيز از همين راه به خراسان كوچ كردند و از ديگر سوي گروه‌هاي بزرگ ديگري از همان قوم ماد همراه پارس‌ها از نواحي مينسك و مسكو و بخش‌هاي خاوري آن تا شمال درياي مازندران از راه قفقاز در باختر و شمال باختري ايران ساكن شده‌اند. ديرينه‌ترين مادها كاردوها هستند كه دو هزار سال پيشتر و در دامنه‌هاي زاگرس و ميان رودان و جنوب خاوري آسياي صغير سكونت پيدا كرده بودند. با گذشت زمان گروه‌هاي ديگري آمدند و به آنان ملحق شده در اثر آميزگاري و ازدواج، قوم بزرگ كاردو را در آن سرزمين تشكيل دادند. گروه‌هاي ديگري از ماد پس از آنها به سوي خراسان و جنوب بلخ كوچ كردند. مادها افزون بر زاگرس و ميان‌رودان و آسياي صغير، همراه پارس‌ها در سرزمين جديد به هر سو رفته در دامنه‌هاي البرز و در سراسر ايران نيز مستقر شده‌اند. از آغاز دولت‌هاي ايراني چه مادها، چه هخامنشيان و سپس اشكانيان و ساسانيان براي هميشه در سراسر تاريخ و بعد از اسلام هم، كردان را به دليل جنگجويي و سواركار بودن همراه لشكركشي‌هاي شاهان هر زمان، از يك سوي به سوي ديگر براي دفاع از مرزهاي ايران گسيل نموده و در محل‌هاي تازه مقدم مي‌گشتند.
پژوهشگران آلماني مهاجرت بسياري از طوايف را از پارس به سرزمين ماد چنين نوشته‌اند: در قرن پنجم پيش از ميلاد به علت لشكركشي‌هاي شاهان هخامنشي به آسياي باختري، بسياري از طوايف صحرانشين جنگجو از پارس و خاور ايران به بخش‌هاي باختري كوچانده شده‌اند و اين نقل‌ و انتقال در تمام ادوار ايران باستان ادامه داشته است. از آن جمله از قوم بزرگ سيرتي، نخستين طايفه‌هايي كه به سوي باختر انتقال داده شدند، قبايلي بودند به نام آزاكارتيا كه نخست در خاور فارس سكنا داشتند كه توسط «هوخشتره» (سياكسكار) پادشاه ماد در دوره سلطنت آشور به سرزمين ماد گسيل شدند كه «هوخشتره» به ياري آنان دولت آشور را منقرض و نينوا را تصرف كرد. همين قوم آزاكاريتا در دوره كوروش بزرگ در سده‌هاي پنجم و ششم پيش از ميلاد به نواحي مرتفع يعني اربيل قديم كوچ كردند.

كردان لرستان: ايل و طايفه‌هاي حسنوند، كاكاوند، كوليوند، بوسغوند، دلدوند، تاج‌وند، مظفروند، باريكوند.
ايل‌ها و طوايف پرشمار ديگري از كردان را مي‌توان نام برد كه در سراسر ايران پراكنده‌اند كه يادآوري همه آنها از حوصله اين نوشتار مجمل خارج است. از اين‌رو بر اين باورم که كردستان خود ايران است. نوشتارم را با جمله‌اي از نويسنده فرانسوي كنت دوگو بينو در كتاب تاملي درباره ايران به قلم سيدجواد طباطبايي به پايان مي‌برم: «ايران، ايران خواهد ماند و نخواهد مرد. ايران در نظر من چونان سنگ خارايي است كه موج‌هاي دريا آن را به ژرفا رانده‌اند. انقلاب‌هاي جوي آن را به خشكي انداخته‌اند. رودي آن را با خود برده و فرسوده كرده است، تيزي‌هاي آن را گرفته و خراش‌هاي بسياري بر آن وارد آورده، ولي اين «سنگ خارا» پيوسته همان است كه بود. اينك در اواسط دره‌اي باير آرميده است، زماني كه اوضاع بر وفق مراد باشد، آن سنگ خارا گردش را از سر خواهد گرفت.
پي‌نوشت‌ها:
1- بابا مردوخ (شيوا)، تاريخ مشاهير كرد.
2- ويل دورانت، تاريخ تمدن، جلد 1، صف 405.
3- علي‌اصغر شميم، كردستان، صص 39 و 40.
4- رشيد ياسمي، كرد و پيوستگي تاريخي و نژادي او، ص 165.
5- سعيد نفيسي، تاريخ اجتماعي و سياسي ايران، ج 1، ص 194.
6- سيروس ايزدي، كردان گوران، مقدمه ص 8.
7- ملك‌الشعراي بهار، تاريخ سيستان، ص 218.
8- كليم‌الله توحدي، حركت تاريخي كرد به خراسان، جلد 2.
9- ماخذ پيشين.
10- سيد باقر نجفي، مقدمه بر كتاب كردان گوران، صص24 و 25.
11- ماخذ پيشين.
12- ماخذ پيشين.
13- ملك‌الشعراي بهار، تاريخ سيستان در حاشيه، ص 211.
14- باستاني پاريزي، يعقوب ليث، ص264.
15- رشيد ياسمي، كرد و پيوستگي نژادي و تاريخي او، صص 176 تا 193.
16- محمدرضا بهار، عشاير ايران.
17- شرفخان بدليسي، شرفنامه، صص 25 و 27.
18- سيد احمد كسروي، شيخ صفي و تبارش، تاريخ تبار و زبان مردم آذربايجان.
19- دايره‌المعارف اسلامي.
20- دكتر عزيز ژيان، امپرياليسم رساله كرد، ص 8.
21 – علي‌اصغر شميم، كردستان، ص 48.

ادامه در صفحه 12

|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


آموزش زبان کرمانجی
14 / 6 / 1391 ساعت 1:53 | بازدید : 5374 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )
لفبای لاتین کردی دارای ۳۱ حرف است که عبارتند از:
Alfabêya Zimanê Kurdîya Kurmancî ۳۱ tîpên xwe hene ku ev in:
Aa, Bb, Cc, Çç, Dd, Ee, Êê, Ff, Gg, Hh, Ii, Îî, Jj, Kk, Ll, Mm, Nn, Oo, Pp, Qq, Rr, Ss, Şş, Tt, Uu, Ûû, Vv, Ww, Xx, Yy, Zz









|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


روز معلم گرامی باد
8 / 6 / 1391 ساعت 15:52 | بازدید : 5047 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


چرا فرزاد کمانگر؟
8 / 6 / 1391 ساعت 15:52 | بازدید : 5751 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

نامگذاری روز 19 اردیبهشت بە عنوان روز معلم موضوعی است کە از 3 سال قبل و همزمان با اعدام معلم کورد، فرزاد کمانگر مطرح شدە است و پرسشها و چراهای گوناگونی در این مورد پیش کشیدە شدە است کە در واقع بر ارائەی دلایلی موجە جهت اعلام این روز بە نام فرزاد کمانگر تاکید دارند. از جهتی دیگر بسیارند کسانی کە تنها از سر عاطفە و کمترهمراه  با تحلیل جوانب بر خواستەی خود پا فشاری میکنند، در هر حال این مطلب سعی دارد با اشارە بە ابعادی از نمودهای فرزاد کمانگر این موضوع را مورد بحث قرار دهد، اما قبل از هر چیز لازم میداند کە اشارەای کوتاه بە مفهوم معلم و همچنین اهمیت نامگذاری یکی از روزهای سال بە نام معلم و سر انجام تغییر این روز در چنین مقطعی از تاریخ سیاسی ایران داشتە باشم.

معلم اشارە بە کسی دارد کە تعلیم را پیشە کردە است و دانستەهای خود را از هر منبعی کە باشد در اختیار دیگران قرار میدهد و با این کار وجود خود را کە بخش اعظمش از ذهن و اندیشە و باورهایش تشکیل میشود بە اشتراک میگذارد، اشتراکی یک طرفە کە بسیار کمتر از آنکە میبخشد میگیرد. در بیشتر فرهنگها معلم از جایگاه والایی در اجتماع برخوردار است و شکی نیست کە این جایگاه تنها بە خاطر بخشندگی وی در دانش است. از طرفی دیگر چون در نظام آموزشی مدرن "تعلیم" بە همراه "تربیت" در مراکز آموزشی و مدارس ارائە میشود پس عملا وظیفەی "تربیت" نظاممند نیز بە عهدەی معلم میباشد و اینجاست کە بەغیر از بعد آموزشی و ارتقای دانش افراد اجتماع، بعد تربیتی و ارتقای جوانب انسانی افراد نیز بر دوش معلم میباشد، پس در اینجاست کە دلیل جایگاه والای معلم در فرهنگهای مختلف روشن میشود، چە بسا معلمی کە این بار سنگین را مشتاقانە بە دوش کشیدە باشد.

اهمیت نامگذاری یک روز بە نام "معلم"  آن هم در تقویم رسمی یک کشور نشانگر اهمیت فرایند تعلیم و تربیت از نگاه نظام مدیریتی آن میباشد و با توجە بە وجود این روز در تقویم اکثر و یا شاید تمامی کشورها بە سادگی اهمیت "معلم" در تمامی نظامها با هر فورم و ساختاری قابل فهم است، اما چیزی کە در این میان تفاوتها را برجستە میکند و دست ما را برای ارزشگذاری باز میکند از یک طرف نوع نظامهای سیاسی و مدیریتی جوامع کە خود نظامهای تعلیمی و تربیتی خاص خود را بر میتابند و از طرفی دیگر ابعاد شخصیتی "نماد" روز معلم در جوامع میباشد. چنانچە یک معلم با خصوصیات یک انسان سکولار و معتقد بە اصالت انسان نمیتواند بە عنوان نماد معلم در یک نظام دینی معرفی شود. پس با این وصف شناختی کوتاه از ابعاد شخصیتی نماد معلم در هر کشوری میتواند بخشهای عمدەای از جهانبینی نظام سیاسی را برایمان روشن کند و بلعکس با شناخت از اصول هر نظام سیاسیی میتوان بخشهایی اصلی از ابعاد شخصیتی نماد معلمش را تشخیص داد.

با توجە بە نکاتی کە در بالا اشارە شد و با در نظر گرفتن رابطە مستقیم میان نظام سیاسی و نماد معلم (کە در واقع معلم وظیفەی انتقال ارزشهای آن نظام را بە دوش دارد)، تصمیم بە تغییر این نماد میتواند بە عنوان یک تصمیم بە ایجاد یک تغییر اصولی و اساسی در وضعیت تثبیت شدەی یک ساختار و نظام سیاسی در نظر گرفت زیرا یا نظام در انتخاب نماد خود دچار اشتباه شدە است (اگر از طرف نظام تغییر دادە شود) یا نظام خود از طرف مردمش بە چالش بنیادی کشاندە شدە است، کە  از این دو حالت بەدر نیست و نمیتواند باشد. بدین گونە تصمیم بە تغییر نماد "معلم" از طرف طیفهای گستردەای از مردم ایران اعم از ملتهای مختلف ساکن ایران و اقشار و اصناف گوناگون جامعە، در واقع در راستای مضروب کردن ریشەهای جمهوری اسلامی بە عنوان نظام سیاسی حاکم بر مردم ایران است – با در نظر گرفتن اینکە "آیت اللە مطهری"  کە نماد معلم در ایران کنونی است از بنیانگذاران جمهوری اسلامی و کشتە شدە بە دست مخالفان آن نظام میباشد- و اگر اینک "فرزاد کمانگر" و روز اعدام شدنش بە دست محافظان جمهوری اسلامی از طرف مردم بە عنوان نماد و روز معلم معرفی میشود بدین معنی است کە یک جدال جدی بین مردم و ریشەهای نظام در میان است و شروع یک گذار واقعی را در این جدال لمس میکنیم.



فرزاد کمانگر

فرزاد کمانگر متولد 1354 در شهرستان کامیاران، شهری با لشکری از قربانیان راه آزادی ملت کورد، محصول تمام رنجهایی است کە یک ملت در طول تاریخ خود بە دوش کشیدە است، رنجی کە در این مقطع و بە گونەای خاص در وی متبلور شد. تقابل میان رنج و لذت در وجود فرزاد از وی یک ابر انسان البتە نە یک ابر انسان نیچەای کە محصول همنشینی قدرت و لذت بود بلکە ابر انسانی کە در لحظەی مرگ بە قاتلانش میخندید و قدرت را با همە مکوناتش با نامش بە لرزە درآورد و ملتی را از نبود خودش بە سکوتی طولانی فروبرد.

نگاه فرزاد کمانگر نسبت بە مبارزە هیچگاه نگاهی سطحی و سیاستگونە نبودە است. با نگاهی بە دستنوشتەهای قبل از زندان وی میبینیم کە با غور در اندیشە و تحلیل مباحث فلسفی و مفاهیم کلان روبروست و بە جای صرف اندیشیدن با تکیە بر مناقشات مکتوب نوین سعی در یافتن ریشەهای اندیشە دارد و در این زمینە مقالاتی چند در تحلیل فلسفەی پیش سقراطی دارد و صرف نظر از حدود وفاقش بر شناخت کلام و اندیشەی پیشا فلسفە آنچە از نظر بندە مهم مینماید نگاه بە ریشەها و بازخوانی و بازنمایی مفاهیم هستی کاوانە میباشد، بە شیوەای کە این نوع نگاه در تمام زندگی وی جاری است، در ادای تعلیمش بە عنوان یک معلم دبستانی کە با ریشەهای یک اجتماع سروکار دارد و در جهت نشو و نمای این ریشەها بدور از هر گونە تعصب و ایدئولوژی تک بعدی و در راستای تعلیم و تربیت بر اساس اصول و حقوق صرف انسانی میکوشد. انسان محوری اخلاقی فرزاد یکی از برجستەترین شاخصەهای شخصیتی وی میباشد کە با یک تحلیل محتوای سادە از کلامش و نامەهای زندانش برای همە قابل لمس است، انسان بالاتر از هرچیز و حقوق انسانی نفی ناپذیرترین معانی. آزادی، امنیت و رفاه، مفاهیمی هستند کە در بخش اعظم نامەهای فرزاد در لابەلای روایتهای گاهن دراماتیکش دیدە میشود. مخاطب فرزاد تنها قاتلین و دشمنان زندگیش نیستند، بیشتر مخاطبین فرزاد کودکان برهنە و محروم، زنان رمیدە از عشق و از زیبایی و از زندگی، زندانیان عقیدتی و سیاسی دیگر و حتا زندانبانش میباشند اما چیزی کە برای همە مشترک است نگاه انسانی وی بە جایگاه هرکدام از این طیفهای مخاطبینش است و چیزی کە وی در همە جا سفت و سخت در مقابلش قد علم میکند و علیەاش برمیتابد قدرت است، قدرتی کە سعی بە استحالەی وی دارد.

فرزاد با همین کلامش از لای میلەهای زندان بە خانەهای همە راه یافت، در دفتر یادداشتهای همە نقش بست و صدایش بە دوورترین مکانهای ممکن از نظر سیاسی و حتا فرهنگی رسید و این پیچش صدا و نداهایش نهیبی بود بە معانی فراموش شدەی انسان و ارزشهای واقعی کە هر انسانی در هرکجای مکانی کە باشد میشناسد ولو اینکە از وی سلب شدە باشد.

اهمیت فرزاد بعد از اعدام کمتر از مقاطع پیشینش نیست چە بسا از بعضی جهات میتواند حضوری پررنگتر نیز داشتە باشد.

اعدام فرزاد کمانگر، برای اولین بار در بیش از 30 سال گذشتە باعث یک همبستگی کم نظیر شد کە بدنبال آن یک اعتصاب سراسری بە مدت بیش از یک ماه در کوردستان اتفاق افتاد و همزمان حرکات اعتراضی گستردەای در هر سە بخش دیگر کوردستان بە راه افتاد.

تا قبل از اعدام فرزاد کمانگر هیچ  اعدامی در ایران تا بە این حد انعکاس جهانی نداشتە و تا این اندازە در جوامع مختلف بازخورد نداشتە بود.

کمتر نهاد حقوق بشریی در اقصا نقاط جهان ماند کە بە بهانەی اعدام فرزاد کمانگر با مسئلەی کورد و اعدام زندانیان عقیدتی کورد و سرکوب ملی این ملت در ایران آشنا نشود و کمتر رسانەای ماند کە سعی بە پوشش این واقعە نکردە باشد.

در طول تاریخ جمهوری اسلامی هیچ شخصی بە اندازەی فرزاد کمانگر باعث ایجاد همنوایی ملل دیگر ایران با ملت کورد نشدە بود. اطمینانی را کە طی 30 سال زمامداری جمهوری اسلامی از طریق داستانپردازیهای تفرقە افکنانە و فرافکنی جنایتهایش از ملت کورد پیش ملل دیگر سلب شدە بود بار دیگر ایجاد شد بەگونەای کە نام فرزاد بە عنوان یک معلم کورد و دفاع از وی بە عنوان نماد معلم در تمام ایران بر زبان و قلم آنان کمتر از زبان و قلم کورد جاری نیست.

پس فرزاد توانستە است بسیاری از مرزهای ناممکن قبل از خود را بشکند و با نفوذ در ریشەها و با دواندن یک گفتمان انسان محور در وجود و کلامش بسیاری از حدود در بستە را باز کند.

نکتەای دیگر کە قصد دارم بە آن اشارە کنم بە وضعیت سیاسی امروز یعنی 2 سال بعد از اعدام فرزاد کمانگر مربوط میشود، وضعیتی کە از یک طرف جمهوری اسلامی در یک حضیض سیاسی دست و پا میزند و جناحهای سیاسی اپوزیسیون در کنفرانسها و نشستهای مختلف خود سعی بە نزدیکی و ایجاد همبستگی دارند و صد البتە آمیزش نگاههای مختلف ضد جمهوری اسلامی در بین طیفهای گوناگون مردمی داخل ایران چە طیفهای ملیتی و چە اجتماعی کە همە بەگونەای انزجار خود را از نظام حاکم نشان دادەاند.

بە باور بندە هر مبارزەای ضد دیکتاتوری نیازی مبرم بە یک نماد خاص و همە پذیر دارد.

در حد اقل یک سال گذشتە تلاشهای زیادی جهت بە هم نزدیکتر شدن جناحها و گروههای سیاسی اپوزیسیون وجود داشتە است کە تا بە حال متاسفانە نتیجەای آنچنانی نداشتە است کە صد البتە این بی انجامی بە عدم قبول خواستها و انتظارات طرفهای گفتگو از طرف یکدیگر میباشد و همیشە بهانەهایی برای ناپیوستگی این نیروها در میان بودە است. از یک طرف خواستهای ملت کورد است کە با مخالفتهای شدید روبرو میشود و از طرفی دیگر انتخاب شیوی اعلام حرکت جهت تغییر نظام  است مورد مناقشە قرار میگیرد. آنچە را کە مربوط بە کوردستان و طرفهای  کورد حاضر در گفتگوها است تا حدود زیادی بەخاطر عدم شناخت کافی از نوع مبارزەی ملت کورد کە بخشی از این عدم شناخت یا شاید بهتر است بگویم نبود  اطمینان بەخاطر عدم گذار کافی از تبلیغات و تاثیرات فرهنگی جمهوری اسلامی در شکل گیری زوایای دید جناحهای غیر کورد در مورد مطالبات این ملت میباشد و مناقشات جناحهای دیگر درگیر در این قضیە نیز در شدیدترین حالت خود در انتخاب متد ایجاد تغییر بە تفاهم نمیرسند. در هرحال مقصود در اینجا ارائەی راهکار برای پیشبرد گفتگوها نیست بلکە طرح یک پیشنهاد است کە آن نیز برجستە کردن یک نماد مبارزاتی مشترک میباشد کە تقریبا یک وفاق همگانی در مورد شایستگی این نماد در میان است، فرزاد کمانگر.

همچنان کە در بخشهای اولیەی این نوشتار اشارە کردم یکی از قدمهای بلندی کە میشود در جهت مضروب کردن ریشەهای این نظام برداشت ایجاد اختلال واقعی در بنیەهای اصلی آن میباشد کە در اینجا هم تغییر دادن یکی از یادبودهای رسمی منظور است و هم گذر از یک نماد منسوب بە نظام حاکم بە سوی یک نماد منسوب بە مردم علیە نظام. بر این باورم کە فرزاد کمانگر کە حامل پیامی انسانی بودە و شعار آزادیخواهیش برای چیزی جز ارتقای مکانت انسانی نبودە و قربانی شدنش هدفی جز ضدیت با آزادی انسان بر پیشینە نداشتە ظرفیت این سمبل اشتراکی مبارزە علیە دیکتاتوری را در میان مخالفین جمهوری اسلامی دارد و در این راستا پیشنهاد میکنم بە شیوەی جدی مورد بحث و مداقە قرار بگیرد.

فرزاد همیشە یک معلم میماند....

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دکتر نعمت منوچهری بیشترین آرای اورامانات را کسب کرد
8 / 6 / 1391 ساعت 15:52 | بازدید : 5084 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

 

به گزارش آژانس خبری شاهونیوز  دکتر نعمت منوچهری در حوزه انتخابیه اورامانات، از بین دیگر کاندیداهای این دوره، بیشترین آرا را کسب کرد.

بعد از دکتر منوچهری، شهاب نادری کاندیدای جبهه متحد اصولگرایان جایگاه دوم را به خود اختصاص داده است.

براساس این گزارش، دکتر منوچهری در این دوره از انتخابات مجلس نهم از مجموع ۸۸۷۳۱ رای مأخوذه ۲۱۶۰۲ آرا را کسب کرده است.

آرا کل کاندیداهای مجلس نهم اورامانات:

۱- دکتر نعمت الله منوچهری           ۲۱۶۰۲ رأی 

۲- شهاب نادری                          ۲۰۵۹۶ رأی 

۳- دکتر ارسلان قادری                  ۱۷۵۸۶ رأی 

۴- دکتر محمد نظیف محمدی            ۱۶۳۷۳ رأی 

۵- سعدی رحمانزاده                     ۴۷۶۴   رأی 

۶- محمدعزیز محمدی                   ۱۵۳۳   رأی 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نظر سنجی

بنظرشماكدام يك ازشهرهاي كردنشين زيربيشترهدف تهاجم فرهنكي قراركرفته است؟

آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان kurdnews و آدرس kordstan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را د




آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 5108
:: کل نظرات : 148

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 47

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 26
:: باردید دیروز : 311
:: بازدید هفته : 337
:: بازدید ماه : 37800
:: بازدید سال : 866824
:: بازدید کلی : 7015931